ایمان نامحدود آنجی به آینده سینما
آنگ لی ، فیلمساز تایوان ، اخیراً افتخار شهرت خوبی را به حرفه هنری خود اضافه کرد و جایزه امپراتوری جایزه را دریافت کرد ، که اغلب به آن جایزه نوبل آسیایی گفته می شود. اعتبار این جایزه انتخاب های گذشته آن در بخش فیلم و تئاتر است که شامل نمادهای واقعی تاریخ سینمایی مانند فدریکو فلینی ، آکیرا کوروساوا ، ژان -لوک گدار ، مارتین اسکورسیزی و کاترین دونو است.
به گزارش هالیوود ، حرفه ای منحصر به فرد آنگ لی ، یک سال از 6 سال ، بدون شک بزرگداشت است. مجموعه آثار آن به اندازه کنجکاوی هنری و تسلط بر بیان است ، مجموعه ای که دارای کیفیت و تنوع بالایی است. پس از برنده شدن در 2 نامزد اسکار برای سه گانه اولیه خود ، بخوانید. درام خانوادگی تایوانی شامل “دستان قدرت” (1) ، “ضیافت عروسی” (1) و “مرد سوخت” (1) برای هدایت اقتدار تحسین شده خود از جین آستین (1) منطقه است که راحتی از دست رفته بود.
این موفقیت او را ترغیب کرد تا در یک مسیر جدید حرکت کند و پس از آن یک درام خانوادگی پس از “طوفان یخ” (1) ، یک شاهکار در زمینه هنرهای رزمی ووشو “برخاست ببر ، اژدها پنهان” (1) (1)) ، مبدل فیلم جاسوسی “شهوت ، احتیاط” (1) و حماسه و تاریخ حماسه “زندگی پرداخت” (1) ، و مدت زمان زیادی قبل از هر نویسنده دیگری ، در سال 2 انجام داد. اولین فیلم مارول ، هالک بشر
لی ، که تنها چند روز پیش از انجمن کارگردانان آمریکایی زندگی دستاوردهای هنری را به دست آورد ، در کار طولانی مدت خود در ماه نوامبر یک نقطه عطف غیرقابل انکار را به دست آورد و از جایزه امپریال ژاپن تقدیر شد. ) وی توسط ویل اسمیت بازی شد و برخی از منتقدین را با جاه طلبی فنی خود تحت تأثیر قرار داد ، اما نتوانست به یک گیشه برای دستیابی به ضعف تجاری در این حرفه برسد. حالا او احساس سردرگمی می کند.
متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است:
آنچه در ادامه میخوانید
Toggle
در این مرحله از حرفه خود برای شما چه معنایی دارد؟
خوب ، ژاپنی ها آن را نوبل می دانند ، بنابراین دریافت آن بسیار زیبا و یک امتیاز عالی است. من می دانم که من اولین کسی هستم که آن را از تایوان دریافت کردم ، بنابراین باید به آن افتخار کنم. اما من می خواهم فکر کنم که من هنوز در حرفه خود هستم و دوست دارم قبلاً فیلم دیگری بسازم.
مارتین اسکورسیزی تقریباً پنج سال پیش همین جایزه را دریافت کرد و از آن زمان تاکنون چهار فیلم ساخته است ، فکر نمی کنم او نگران باشد.
اما این برای کوروساوا نبود. [آکیرا کوروساوا سال ۱۹۹۲ و یک سال قبل از آخرین فیلمش «مادادایو»، جایزه پریمیوم امپریال را دریافت کرد.]
در این زمان طبیعی است که حرفه خود را مرور کنیم. من می خواهم با پرسیدن سؤالی که قبلاً بارها پرسیده شده است ، شروع کنم. وقتی به محصولات واقعاً گسترده خود نگاه می کنید ، چه عامل مشترکی را می بینید؟ یا از نظر موضوع ، به عنوان هنری یا چیز دیگری؟ کار خود را از کجا می بینید؟
من واقعاً در طول سالها این سؤال را بارها پرسیدم. من از آن زمان احتمالاً فیلم چهارم یا پنجم خود را ساخته ام. آنها همیشه می خواهند بدانند که جین آستین برای شما چه دارد. چرا سال نیو انگلستان را انجام دادم؟ چرا من با زندگی درونی گاوچران برخورد کردم؟ و هرچه بیشتر از آنها بپرسند ، بیشتر از تجربه من.
من حدس می زنم آنچه شما گفتید که والدین شما به تایوان می آیند و احساس عجیب می کنند ، و به ایالات متحده نقل مکان کرده و همچنان به سرگردان می روند ، گمان می کنم که ماجراهای فیلم شما از طریق فرهنگ ها ، دوره ها و داستان ها به نوعی همان سفر سرگردان هستند؟
بله ، فکر می کنم این یکی از پنج پاسخ ممکن است. در پایان ، من فکر می کنم بسیاری مانند من هستند. ما تمایل داریم به چیزی تعلق داشته باشیم و هرگز آن را پیدا نکردیم. ریشه های ما توسط والدین ما داده شده است. در این حالت ، آنها می توانند انجام شوند ، آنها تمایل دارند و شما قبل از دانستن به شما خواهید آمد و شما هیچ راهی برای فرار ندارید زیرا آنها ریشه های شما هستند. و ریشه های همه شکوفا نمی شوند و قوی و سالم نمی شوند. بسیاری از ما نابود کرده ایم. مانند همه هنرهای دیگر ، فیلم ها به ما قدرت می دهند. ما می خواهیم شنیده شویم ، اما در عین حال ، ما باید تغییر کنیم تا به رسمیت شناخته نشود ، زیرا می توانیم شرم آوریم. به همین دلیل ما به هنر احتیاج داریم ، برای پنهان کردن و در عین حال خودمان را همزمان بیان می کنیم. به دلایلی ، به عنوان یک حیوان انسان شناسی ، به نظر می رسد از آن لذت می بریم. هم برای ایجاد آن و هم برای دریافت آن.
من در مورد روزهای اول کار او چیزهای زیادی خوانده ام ، و او بعد از فارغ التحصیلی از مدرسه فیلم حرفی برای گفتن داشت و حتی به فکر ترک سینما برای یافتن علوم محاسباتی بود.
این اصلاً درست نیست [میخندد.] چون من واقعاً گنگ هستم. من در بازگشت همبرگر موفق تر از انجام کاری با رایانه بودم!
خوب ، اما اگر سینما به دلایلی موفق نبود ، می توانید تصور کنید که زندگی کاملاً متفاوتی دارید؟
در هر شغل دیگری که داشتم وحشتناک بود. تنها کاری که می توانم انجام دهم یک کار مستقیم است. من هرگز نمی توانستم روی ذهنم تمرکز کنم. من واقعاً دست و پا چلفتی هستم ، اما به محض اینکه به مدرسه فیلم رفتم ، گرچه با زور در مورد انگلیسی صحبت می کردم ، همه چیز آسان بود و دیگران به من گوش می دادند. اما این باعث شد که من به مدت پنج سال موفق شوم. در سال ششم فکر کردم می توانم به تایوان برگردم و سعی کنم به عنوان مدیر کارگردان یا چیزی در مورد این موضوعات شغلی پیدا کنم. اما در همان زمان من فیلمنامه را برنده شدم و کار خود را شروع کردم. سپس خدای فیلم باید به من کمک کرده باشد. شما می دانید که بسیاری از آنها بسیار درخشان از یک جوان هستند ، اما اینطور نبود. سال ششم برای پیشرفت من نیز لازم بود ، زیرا اگر من شروع به ساخت فیلم درست بعد از مدرسه می کردم ، می توانست فقیر باشد.
اما امروز من پنج سال است که فیلمی ساخته ام. من خجالتی هستم و ذاتاً شجاع نیستم ، اما حرفه من در شرایطی که فشار زیادی وجود دارد ، مرا تمرین می کند. هنگامی که شما در حال ساخت یک فیلم عالی هستید و تصمیم می گیرید چیزی را ارائه دهید که من انتظار آن را ندارم ، یا اگر تصمیم به انجام یک ماجراجویی دارید و یک کار کاملاً متفاوت انجام می دهید ، همه اینها فشار است. من واقعاً هرگز این پروژه را باور نمی کنم ، آنها به من می آیند. یک فیلم همیشه به فیلم بعدی منجر شده است ، و اکنون 5 سال دوباره و من نمی دانم چه کاری باید انجام دهم. من بسیار گیج شده ام اما خوب است ، زیرا من همان زندگی می کنم و با آن مشکلی ندارم.
به نظر می رسد که شما در عدم اطمینان که ممکن است در سنین کودکی عذاب داشته باشد ، به صلح رسیده اید. اما چه چیزی شما را گیج می کند و چه پروژه ای می روید؟ برخی گزارش ها از پروژه طولانی مدت که برای بروس لی دارید گزارش می دهد.
گفتن اینکه من می جنگم بسیار دشوار است و مدتهاست که با این کار می جنگم. وقتی مدرسه را ترک کردم هیچ تفاوتی وجود ندارد زیرا شما می خواهید کاری انجام دهید که از شما بزرگتر باشد. کل سیستم فیلم تجاری ، از جمله تماشاگران ، می خواهد این کار را انجام دهد. من یکی از آن دسته از افرادی نیستم که می تواند ما را از طریق اراده خالص به جهان تحمیل کند ، باید لازم باشد و من با آن سازگار هستم. و اکنون من این محیط فیلم را نمی فهمم ، نمی دانم ، و از این طریق کاملاً آسیب پذیر هستم. من فکر می کنم سینما به یک تغییر مهم نیاز دارد. خسته کننده است من این را احساس می کنم و هنوز نمی دانم کار جدید بعدی چیست. اما من سعی می کنم ، و هر آنچه را که باید انجام دهم.
من فقط می دانم که اگر همان مسیر صنعت را ادامه دهیم ، احتمالاً به یک نقطه مرده خواهیم رسید. شما نمی توانید از جوانان بخواهید تلفن همراه خود را قرار دهند ، اما باید آنچه را که می خواهند ایجاد کنید. فرمول قدیمی که مطالعه به آن نیاز دارد دیگر جذاب نیست. اما در عین حال ، من فکر نمی کنم که مردم واقعاً از فیلم های مشترک یا تماشای کلیپ های کوتاه فقط در تلفن همراه خود راضی باشند. این می تواند کمی فلسفی باشد ، اما مردم به معبد احتیاج دارند و برای مدت طولانی ، سینماهای سینما جامعه ما بودند. جایی که می توانستیم برویم و داستان یک داستان را دنبال کنیم. من فکر می کنم این یک نیاز اساسی بشر است.
من همیشه سعی می کنم به بهشت بروم. همان احساسی که من در سینما با فیلم هایی که من را تغییر داد ، تجربه کردم. هنگامی که من “Tiger Rise” را انجام دادم ، می خواستم از هنرهای رزمی استفاده کنم که اکثریت مردم آمریکا به عنوان نوعی از تجربه مجدد آن سرگرم کننده خالص آشنا نبودند. وقتی موسیقی دهه 1980 را می بینید ، این احساس وجود دارد که هر کسی می تواند در هر زمان وارد دنیای موسیقی شود. من همان روح بیان را می خواستم ، اما این کار را با بازیگرانی که به زبان انگلیسی آواز می خوانند و می رقصند ، انجام نمی دهم. بنابراین من این کار را با “Tiger Rise” ، فیلمی مبتنی بر هنرهای رزمی انجام دادم که شخصیت ها می توانند پرواز کنند. ما باید راهی جدید برای بازگشت به آن بی گناهی پیدا کنیم و به عنوان یک فیلمساز ، او در گردن ما است تا دوباره مردم را غافلگیر کند.
به نظر می رسد که وی درگیر یک چالش تقریبا ناعادلانه بوده و در مورد سؤالات وجودی که با همه سینما روبرو است فکر می کند.
خوب ، شاید نه. من هنوز باید کاری انجام دهم. [میخندد.] اگر فکر کردن در مورد این چالش ها باعث می شود که نتوانم به یک پروژه دیگر بروم ، می توانم مرا غافلگیر کنم زیرا دلم برای سینما تنگ شده است. فیلمبرداری در من یک نیاز ارگانیک و جسمی است. وقتی فیلم نمی سازم ، مثل الان ، خودم را متولد کردم ، نمی دانم با خودم چه کار کنم. من از آن مضطرب هستم و به آن احساسات معتاد هستم. اما دانستن اینکه از اینجا به کجا می روم دشوار است. من فقط می گویم ، صادقانه ، گیج و کمی گم شده. اما در عین حال ، من فکر می کنم باید خودمان را اشتباه بگیریم زیرا چالش هایی که با آن روبرو هستیم بسیار عمیق است. زمان بسیار سختی است که ما هنر را می گذرانیم. بسیار دردناک است ، اما بسیار جالب است و امیدوارم که فیلم ها به نوعی به این کار سخت پاسخ دهند.
۲۴۴۵۷