جوک‌

Homayoun Asadian ؛ از مرکز توسعه فکری گرفته تا مدیر سینما

هومایون اسدیان گفت: “یکی به یاد می آورد که کودکی ما این بود که هر وقت مادرم فرصتی داشت ، برادران و خواهرانم را به سینما می بردم.” هنگامی که در کلاس پنجم دبیرستان قرار داشت ، مرکز رشد فکری کودکان و نوجوانان پس از گذراندن یک دوره شش ساله ، چهار نفر از بهترین دانش آموزان را به عنوان مربی در شهرها انتخاب کردند ، بنابراین من به شهری و گنباد رفتم.

وی ادامه داد: “او در آن زمان دانش آموز بود و با این حال او به مدت سه روز در هفته در اتوبوس به شهروود بود و به مدت دو روز بچه ها را برای بچه ها تدریس می کرد. پس از آن ، او به گنبد می رفت و روند ادامه یافت طی شش ماه

اسدیان گفت: تابستان بعد ، هنگامی که قرار بود شهر را به من بیاموزم ، مسعود کیمیا در حال آماده سازی برای تولید فیلم “سفر سنگی” بود. من آن را خیلی دوست داشتم و بارها تمام فیلم های او را دیده بودم. بنابراین من به عنوان معاون سوم کارگردان وارد گروه فیلمبرداری شدم و این دقیقاً همان چیزی بود که می خواستم.

“من مجبور شدم گام به گام وارد این حرفه شوم ، بنابراین تصمیم گرفتم عکاس تنها شخصی باشد که هیچ کاری برای انجام دادن ندارد و حرفه او مستقل است.

وی ادامه داد: من برای اولین بار در فیلم “شب رویداد” توسط سیروس آلوند به عنوان عکاس کار کردم. این فیلم از شهرهای شمال آغاز شد و وقتی عکس ها را منتشر کردم و بعد از چند روز آن را در دسترس او قرار دادم ، او به آنها نگاه کرد و به من گفت که می خواهید کارگردان باشید. من هنوز نمی دانم او چگونه این را تشخیص داد.

این فیلمساز گفت: وقتی ما در مرکز توسعه فکری بودیم ، فکر می کردیم که نسل ما قصد دارد سینمای ایران را دگرگون کند. ما تصور می کنیم که وقتی وارد میدان می شویم ، مردان قبلی دیگر فعال نخواهند بود. سالها طول کشید تا متوجه شوم که این روند اینگونه نبوده و نسل های گذشته بلافاصله از بین نمی روند و مردم در حال جمع شدن هستند.

اسدیان گفت که بدترین قسمت سینما این است که وقتی کاری انجام می دهیم ، ما معتقدیم که یک فیلم خوب تولید کرده ایم و افزود: “این چیزی نیست که بتوانیم شناسایی کنیم و به طور کلی اشتباه می کنیم.” وقتی نسخه یک فیلم را تمام کردم ، افرادی را با سلیقه های مختلفی که برای من مهم هستند برای دیدن کار دعوت می کنم و حتی می توانم نسخه فیلم را با توجه به آرای آنها تغییر دهم.

او همچنین در مورد آثار تلویزیونی خود گفت: “من سالها از سینما دور شده ام و هدف” بچه های خیابانی “را داشتم ،” اگر پدرم زنده بود “و” جاده بی پایان “. فیلم را هدایت کنید.

وی گفت: “ما همیشه به دنبال این هستیم که خودمان و دوربین فیلمبرداری را بیاوریم و در نتیجه ، اگر چنین چیزهایی هیچ ارتباطی با جهت نداشته باشد ، به دنبال حرکات پیچیده هستیم.” اگر بیننده حرکات دوربین را درک کند ، یعنی نتیجه به درستی حاصل نمی شود ، اما دوربین باید به گونه ای حرکت کند که بیننده درک نکند. من این را بعد از فیلم “آخرین بازی” فهمیدم و فهمیدم که نقش کارگردان نباید در نتیجه یک فیلم دیده شود و سعی کردم مطابق با این رویکرد “طلا و مس” و “بوسیدن روی ماه” را کارگردانی کنم.

اسدیان گفت: “طلا و مس” این پیام را داشت که باید مراقب یکدیگر باشیم. اگر این کار و همچنین فیلم “بوسیدن روی ماه” می توانست با مخاطب ارتباط برقرار کند ، به این دلیل بود که مخاطبان عکسی از خانواده خود را دیدند. در این دو اثر ، ما کلیشه های معمول را شکستیم و تصویر واقعی و ایرانی را برای مخاطبان گذاشتیم.

در پایان ، اسدیان گفت: “ما می توانیم کار خود را به عنوان یک فیلمساز ادامه دهیم هر زمان که بتوانیم ادامه دهیم. بازنشستگی در سینما هنگامی اتفاق می افتد که ذهن ما از زمان خارج شود. به نظر من ، سینمای ایران آینده ای بسیار خوبی خواهد داشت.

۲۴۵۲۴۵

منبع خبر

مطالب مشابه را ببینید!