فوت و فن روانشناسی؛ بازنگری در معنای «تنهایی بدون دوست» در دنیای مدرن
فرارو- در جهانی که پیوندهای اجتماعی بهعنوان معیار موفقیت و محبوبیت تلقی میشوند، بیدوستی میتواند انگ و برچسبی ناخوشایند به همراه داشته باشد.
به گزارش فرارو به نقل از سایکولوژی تودی، در جهانی که داشتن دوستان زیاد اغلب با موفقیت، محبوبیت و حتی ارزشمندی انسان برابر دانسته میشود، تجربهی بیدوستی میتواند سنگین و ناخوشایند باشد. اما واقعیت این است که بسیاری از افراد این احساس را تجربه کردهاند. با این حال، دوستی نداشتن در ذهن بسیاری افراد معادل تنهایی، شکست اجتماعی یا کمبود عاطفی است. اما آیا بیدوستی همیشه به این معناست؟
بر اساس پژوهشی که در سال ۲۰۲۵، این برداشت کلی ممکن است نیاز به بازنگری داشته باشد. محققان در این مطالعه با ۲۱ فرد در سنین ۱۸ تا ۷۵ سال که خود را دارای دوستان کم یا بیدوست میدانستند، مصاحبه کردند. برخی از این افراد، بیدوستی خود را بهعنوان تجربهای دردناک توصیف کردند، اما دیگران رویکردی متفاوت داشتند. برای نمونه، مایک، یک افسر بازنشسته پلیس ۷۲ ساله، در این باره گفت: «من بهترین دوست خودم هستم… سرگرمیهای زیادی دارم… زیاد به بیدوستی فکر نمیکنم.» اما چه عواملی باعث میشود افراد واکنشهای متفاوتی به بیدوستی داشته باشند؟ به باور پژوهشگران، احساس ما نسبت به تنهایی بهشدت تحتتأثیر روایتهای فرهنگی است که در آن رشد یافتهایم.
برای مثال، در فرهنگ آمریکای شمالی، هم استقلال فردی ارزشمند شمرده میشود و هم ارتباط اجتماعی. از یکسو، فرد خودساخته تحسین میشود، و از سوی دیگر، تنهایی سرزنش میشود. این تضاد فرهنگی بهویژه در تجربه مردان و زنان از بیدوستی نمود پیدا میکند. مردان اغلب از پذیرش احساس تنهایی طفره میروند، چرا که این احساس با تصویر مردانهای که جامعه از آنها انتظار دارد یعنی فردی خوداتکا و عاطفیهگریز، در تضاد است.
یکی از شرکتکنندگان در مطالعه بهصراحت گفت: «چون مرد هستم… خیلی اذیتم نمیکند.» با این حال، آمارها نشان میدهد که مردان، بهویژه پس از طلاق، بیش از دیگران پیوندهای اجتماعی خود را از دست میدهند و منزوی میشوند. در مقابل، زنان حتی در صورت داشتن شبکههای اجتماعی گسترده نیز از تنهایی شکایت میکنند، چرا که بار عاطفی مراقبت از دیگران را به دوش میکشند یا با افزایش سن در جامعه کماهمیت تلقی میشوند.
یکی از زنان حاضر در این تحقیق گفت که مردم اغلب به زنان بیدوست، بهویژه در سنین بالا، با دیده تحقیر مینگرند. از این پژوهش میتوان چنین نتیجه گرفت که بیدوستی نهتنها پدیدهای شخصی، بلکه اجتماعی است. با تغییر در شیوه نگرش به آن میتوان آن را نه نشانهای از شکست، بلکه فرصتی برای رشد و استقلال در نظر گرفت.
چگونه بیدوستی را بازتعریف کنیم؟
اگر خود را در موقعیتی بیدوست مییابید، یا در سکوت از کمبودن تعداد دوستانتان احساس شرمندگی میکنید، راهکارهایی وجود دارد که میتواند به شما کمک کند تا برداشت خود را بازسازی کنید:
۱. به فشار فرهنگی توجه کنید، نه فقط احساسات فردی
از خود بپرسید: آیا احساس منفی نسبت به بیدوستی، احساس واقعی من است یا بازتابی از انتظارات جامعه؟ فرهنگ رایج ما اغلب داشتن دوستان زیاد را نشانه دوستداشتنی بودن یا موفقیت میداند، اما این تنها یک روایت اجتماعی است، نه یک حقیقت مطلق. یکی از شرکتکنندگان این مطالعه، «شان»، وکیل ۳۲ ساله، تصوری که افراد بیدوست را «جامعهگریز و روانپریش» توصیف میکرد، رد کرد و گفت که او فقط معیارهای دیگری برای یک زندگی خوب، مانند خانواده و شغل، را در اولویت قرار داده است. اگر به کار، مراقبت از دیگران یا علایق شخصی خود مشغول هستید، از خود بپرسید: بهجای دوستی چه چیزی را انتخاب کردهام؟ شاید این انتخاب شایسته توجه و احترام بیشتری باشد.
۲. درک کنید که انتظارات اجتماعی چگونه روایت شخصیتان را شکل میدهند
جنسیت فقط بر نگاه دیگران تأثیر نمیگذارد، بلکه در تفسیر فرد از تنهایی نیز نقش دارد. زنان اغلب حتی در جمع نیز احساس تنهایی میکنند، بهویژه وقتی بار عاطفی خانواده را به دوش میکشند یا در دوران پیری در جامعه نادیده گرفته میشوند. از خود بپرسید: آیا هنجارهای جنسیتی بر احساساتی که به خودم اجازه بروز میدهم، تأثیر دارند؟ ممکن است انتظاراتی را جذب کرده باشید که هرگز با آنها موافق نبودهاید.
۳. انزوا در عصر مدرن را با کمارزشی فردی اشتباه نگیرید
جهان امروز ایجاد ارتباط را دشوار کرده است: برنامههای کاری غیرقابل پیشبینی، فرسودگی دیجیتال، کاهش فضاهای عمومی و تضعیف ساختارهای اجتماعی. بهجای سرزنش خود، بپرسید: چه عوامل ساختاری باعث میشوند برقراری ارتباط سخت باشد؟ شاید مشکل در شما نباشد، بلکه در ساختار جامعه باشد.
۴. معنای بیدوستی را از «ننگ» به «مرحلهای از زندگی» تغییر دهید
ممکن است روابط ناسالمی را قطع کرده باشید، در حال بهبودی باشید، یا تمرکزتان بر خانواده و کار باشد. بیدوستی همیشه دائمی نیست و حتی ممکن است نقشی در رشد فردی شما داشته باشد. برخی از شرکتکنندگان در مطالعه گفتهاند که ترک برخی دوستیها، آنها را شادتر کرده است.
یکی از آنها گفت که بدون دوستی، کمتر احساس ناراحتی میکند تا زمانی که مجبور بود نقش بازی کند تا در دوستی باقی بمانند. شاید بیدوستی شما در واقع نوعی مرزگذاری سالم باشد؛ وقفهای برای بازنگری و رشد. از خود بپرسید: این مرحله چه درسی به من میدهد؟ شاید همین تنهایی، بستر رشد عزت نفس شما باشد.
۵. در برابر روایت «هرچه دوستان بیشتر، ارزش بیشتر» مقاومت کنید
فرهنگهای مختلف اکنون افراد دارای شبکههای اجتماعی گسترده را تحسین میکنند، اما تعداد بالا همیشه به معنای کیفیت نیست. یکی از شرکتکنندگان به نام سم گفت در تنهاییاش یاد گرفته چگونه این موقعیت را به فرصتی برای ساختن نیروی درونی تبدیل کند. از نظر او، بیدوستی نه کمبود، بلکه ابزاری برای رشد شخصی بود. از خود بپرسید: در این سکوت، به چه انسانی تبدیل شدهام؟ آیا از شکل دادن به زندگیام رضایت دارم؟ بیدوستی همیشه به معنای تنهایی نیست، و بازتعریف آن ممکن است تنها به این معنا باشد که نوع ارتباطات خود را بر اساس ارزشهای شخصیتان تعریف میکنید، نه هنجارهای فرهنگی.
بیدوستی در دنیای مدرن پدیدهای پیچیده و چندلایه است که ریشه در عوامل فرهنگی، ساختاری، جنسیتی و فردی دارد. این تجربه، اگر با نگاهی تازه بررسی شود، میتواند نه نشانهای از شکست اجتماعی، بلکه گامی بهسوی خودشناسی، سلامت روان و استقلال فردی تلقی شود.