از در هم آمیختن عناصر «مدرن» و «باستانی» تا ترسیم «نوح« گونه از «منجی» در «آرمانشهر مگالوپلیس»! – اخبار سینمای ایران و جهان
سینماپرس: مگالوپلیس محصول سال ۲۰۲۴ آخرین ساخته ی کارگردان امریکایی فرانسیس فورد کاپولا در ۸۵ سالگی است؛ این فیلم آخرالزمانی _ تخیلی با روایت پست مدرن به نقد عملکرد جوامع غربی و در راس آن آمریکا پرداخته است.
به گزارش سینماپرس، کاپولا در این فیلم شهری را به نام روم جدید تصویر کرده که شاید در ظاهر مدرن است اما ساختاری باستانی دارد. در پلان اولیه فیلم یک ساختمان مدرن را میبینم که کمی بالاتر از یک ساختمان باستانی با مجسمه الهه ای در بالای آن که ظاهرا در حال سقوط است دیده می شود هر دو ساختمان به صورت اریب و در حال تزلزل، در کادر دیده می شود و حتی در ابتدای فیلم میان نویسی می آید که گفته می شود: “جمهوری امریکایی ما با روم باستان تفاوت چندانی ندارد و هر دو قربانی ولع قدرت سیری ناپذیر بشری است. ” در ادامه قهرمان فیلم را می بینیم که بالای یکی ازاین ساختمان های عظیم ایستاده ومخاطب تصور می کند که میخواهد خودکشی کند(درست مانند مجسمه ی الهه در بالای ساختمان باستانی ابتدای فیلم) اما ناگهان او توسط قدرت ماورایی که دارد مانع سقوط خود میشود، و آن توقف زمان است؛ کل فیلم در همین چند پلان اولیه برای مخاطب رمزگشایی میشود.
“سزار کاتلینا ” رئیس برنامهریزی شهری، درصدد ساختن آرمانشهری است تا منجی وار مردم شهر “روم جدید” را از این پادآرمانشهر که گرفتارش شدهاند نجات دهد؛ او معتقد است که تمدن باعث نابودی بشر شده است او ماده ای به نام “مگالون” اختراع کرده و به واسطه ی آن حتی جایزه نوبل گرفته است، “مگالون” ماده ای هست که تمام نیروها را بهم پیوند می دهد و باعث بازسازی بافت های از دست رفته و برگشت به فرم اولیه آن است، او می خواهد آرمانشهرش را که مگالوپلیس نام دارد، از مگالون بسازد تا انسان را بدور از آنچه تمدن بشری به اون تحمیل و از ذات اصلی خود دور کرده است، در مگالوپلیس به خود واقعی اش باز گرداند، زیرا او اعتقاد دارد خلقت انسان یک معجزه است و همه آن را ستایش میکنند (در انتهای فیلم به آن اشاره میکند) در مگالوپلیس عشق حاکم است و مهترین سازمان در آن، سازمان ازدواج است اما برای دستیابی به این آرمان نیاز است که بر نیرویی قوی غلبه کرد و آن نیرو، زمان است؛ نیروی زمان قدرت برتر است و باید آن را کنترل و متوقف کرد.
زمان و مکان دو عنصر مهم در فیزیک کوانتوم است، با کنترل قید زمان و مکان می توان بر قواعد حاکم بر جهان مسلط شد، مسئله ی زمان و منجی و نیز پیوند نیروها و ایجاد آرمانشهری بدور از فساد اخلاقی، مالی و همچنین حاکمیت عشق و عدالت مفاهیمی آخرالزمانی هستند که در فیلم مگالوپلیس به آن اشاره شده است.
از آنجایی که این فیلم روایتی پست مدرن دارد آقای کاپولا شخصیت سزار، منجی این فیلم آخرالزمانی، را از ترکیب چندین شخصیت تاریخی و اسطوره ای وام گرفته است اما در مجموع اشاره ای به منجی ما شیعیان داشته است؛ اما چرا منجی شیعیان؟ به گفته ی خود آقای کاپولا از ابتدای دهه ی ۸۰ (دقیقا بعد از انقلاب اسلامی ایران) سوژه ی این فیلم ذهن او را درگیر کرده است اما برای ساختن آن هیچ استودیویی حاضر به همکاری نشده است و حالا او این فیلم را با سرمایه شخصی خود در حدود ۱۲۰ میلیون دلار ساخته است و باز به گفته ی خودشان با ساختن این فیلم دیگر آرزویی ندارد و گویی میخواسته حجت رو با ساختن این فیلم تمام کند! آقای کاپولا در جریان نشست خبری جشنواره بینالمللی فیلم مراکش در سال ۲۰۱۵، که ریاست هیئت داوران را برعهده داشت، در جواب سوال یکی از حاضران درباره اوضاع کنونی جهان و نقش سینما، به شعار اصلی اسلام یعنی بخشندگی و مهربانی خدا اشاره میکند و با اشاره به سوره ی حمد میگوید: ” که قرآن با مهربانی خداوند شروع میشود و ما به این خدا اعتماد داریم؛ این خدا میتواند ما را از فتنههایی که جهان با آن روبهرو است نجات دهد. ” لذا پس از انقلاب اسلامی ایران و گسترش تفکر شیعی در مقابل تفکر حاکم بر غرب بسیاری از اندیشمندان و نخبگان جهان متوجه ی عظمت این تفکر شده اند وآقای کاپولا هم یکی از این افراد بوده است که این مسئله ذهن او را درگیر کرده او تنها راه نجات بشر را تفکری مانند تفکر اسلام میداند که بر پایه ی عشق، محبت و ازدواج که سنت اصلی پبامبرش می باشد بنا شده است. اما برای درماتیزه کردن درام این فیلم نیاز به قهرمانی ایرانی از جنس اسفندیار شاهنامه است در این فیلم سزارکاتلینا از ناحیه ی چشم راست مورد هدف قرار میگیرد که بر خلاف اسفندیار اینبار با مگالون میتواند ازمرگ نجات پیدا کند؛ بهتر است یک نگاهی گذار به شاهنامه و شخصیت اسفندیار داشته باشیم؛ به طور حتم فردوسی شخصیتهای شاهنامه را تحت تاثیر تاریخ مقدس و تاریخ عرفی نوشته است مثلا داستان محبوس شدن کیومرث در کوه شبیه داستان محاصره پبامبرصلی الله در شعب ابی طالب است ویا داستان طوفان و ساختن قلعه ی جمشید وام گرفته از داستان طوفان و کشتی نوح علیه السلام است و یا داستان سوگ سیاوش بسیار شبیه مرثیه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام می باشد و یا ولایت پذیری و دلاوری شخصیت رستم بسیار به شخصیت حضرت علی علیه السلام شباهت دارد و یا شخصیت فریدون از حضرت موسی علیه السلام وام گرفته شده است اما شخصیت اسفندیار که فرزند گشتاسب پادشاه ایران و مادرش کتایون دختر قیصر روم است او بواسطه رویین تن بودن به توران لشگرکشی میکند وبا دیوان بسیار میجنگید و پیروز می شود او همچون پیامبری دین بهی را در جهان گسترش می دهد اما زمانی که مادرش او را به موبد برای رویین تن شدن سپرد نمیدانست بسته شدن چشم او هنگام غوطه ور شدن در آب مقدس باعث می شود از ناحیه ی چشم آسیب پذیر باشد. بی شک فردوسی شخصیت اسفندیار را نیز از یک شخصیت تاریخی بنام فرهاد پنجم از پادشاهان اشکانی گرفته است که او نیز حاصل ازدواج کنیز رومی با پادشاه ایران در زمان اشکانی است داستان آن بدین شرح است که زمانی که «گایوس اکتاویوس» وارث «ژولیوس سزار» با شکست رقیبانش بر تخت فرمانروایی روم نشست، او توانسته بود همه دشمنان را از سر راه بردارد جز یکی؛ و آن ایران. رومیان تا آن روز دو بار با شاهنشاهی اشکانی وارد نبرد شده بودند؛ با دو سردار مقتدر خود «کراسوس» و «مارک آنتونی» که هر دو هم شکست سختی خوردند. لذا «اکتاویوس» راه چاره را نه در جنگ که در صلح دید؛ پس کنیزی را همراه با هدایای بسیار به رسم دوستی و صلح برای شاه ایران فرستاد. (در فیلم نیز جولیا دختر سیسرو با سزار ازدواج میکند و بین سیسرو و سزار صلح برقرار میشود ) و البته مریم همسر خسرو پرویز در شاهنامه نیز شاهزاده ای رومی بوده است اما در اینجا مد نظر ما همان اسفندیار است که از ناحیه ی چشم آسیب پذیر است؛ جدا از اینها مادر منجی ما شیعیان حضرت مهدی عجل الله تعالی شریف نیز شاهزاده ای رومی بوده است. با توجه به اشارات فیلم به اسامی رومی و پوشش رومی زنان و معماری رومی و خیلی المان های دیگر و این اینکه منجی در این فیلم آخرالزمانی شباهتی به اسفندیار پهلوان پیامبروار ایرانی نیز دارد و توصیف او از آرمانشهری که باعث نجات بشر می شود درست مانند تفکرات اسلام در مقابل تمدن غرب است کاپولا در این فیلم خواسته بگوید تنها راه نجات بشر پیوستن به سنتهایی همچون دین مبین اسلام است اسلامی که منجی آن با تسلط بر زمان توانسته است ۱۴۰۰ سال از دیدگان بشر پنهان بماند و تنها او است که میتواند همه ی نیروهای بشری را بهم پیوند دهد و دنیا را از پلیدی ها پاک و صلح و امنیت را بر جهان حاکم کند.
البته خوب باید گفت شخصیت سزاردر این فیلم خیلی پاک و منزه نیست و قداست او در حدی نیست که بتوان او را با حضرت مهدی عجل الله تعالی شریف یکی دانست اما در مجموع قهرمان قابل قبولی است اهداف و نیت خیر دارد با پول و شهوت وسوسه نمی شود (مانند حضرت یوسف) اهل تعهد و وفاداری است و برای خانواده و مادرخود احترام زیادی قائل است، اگر در جایی هم در فیلم الکل و مواد مصرف میکنید اشاره به زمینی بودن این منجی دارد ونیزاز نظر فنی برای درامتیزه شدن و مانع سازی برای قهرمان در فیلم گنجانده شده است. اما در مجموع افکار و اندیشه های سزار مثبت است او وقتی با فرانکیلن سیسرو شهردار و پدر همسرش که نماینده ی حاکمیت غرب است بحث میکند به صراحت مخالف نظریه تکاملی داروین است و انسان را معجزه ی خلقت و مخلوقی مورد ستایش (اشرف مخلوفات) می داند. او درحال ساختن آرمانشهر برای نجات همه ی مردم است اما خیلی ها او را دیوانه می دانند(مانند حضرت نوح علیه السلام) و بسیاری موارد دیگر که در محتوای فیلم می توان گفت سزار بر خلاف سایر فیلم های آخرالزمانی یک منجی توحیدی است.
از آنجایی که فیلم روایت پست مدرن دارد سرشار از ارجاعات مختلف به سایر فیلم ها و شخصیتهای تاریخی و سیاسی است در فیلم از صحنه های دادگاه و قتل فیلم های هیچکاک نام برده می شود و نیز صحنه ای از فیلم اسپارتاکوس و گلادیاتور را می بینیم همچنین قهرمان فیلم ” سزار کاتلینا ” و راننده اش شباهت زیادی به قهرمان و یارقهرمان فیلم آخرالزمانی “ماتریکس” دارد و نیز استفاده از میان نویس که ما را به یاد فیلم های دوران صامت می اندازد و بسیاری صحنه های دیگر در فیلم وجود دارد که ما رو به یاد فیلم هایی می اندازد که قبلا دیده ایم.
نکته بعدی در فیلم شخصیت کراسیوسِ بانکدار، دایی سزار است که شباهت زیادی به ترامپ دارد ترامپ دائم از نابودی امریکا صحبت میکند در فیلم هم کراسیوس می گوید:” امریکا ارباب تمام دنیا به باد رفته است. ” او پسری با اختلال هویت و انحراف جنسی دارد که باعث ناراحتی کراسیوس است مانند ترامپ که مخالف انحرافات جنسی است و می گوید: ” در دولت من همه یا زن هستند یا مرد. ” کراسیوس همسر جوانی دارد که فقط بخاطر پول با او ازدواج کرده است و به او خیانت میکند که البته در انتهای فیلم کراسیوس همسر و پسرش را مجازات می کند و دارایی اش را به سزار برای ساختن آرمانشهر اش می دهد که نشان می دهد کاپولا با تفکرات جمهوری خواهان همسو تر است تا با دموکرات ها (در فیلم “فرانکلین سیسرو” شهردار ما را به یاد اوباما می اندازد) البته در انتهای فیلم همه باهم به صلح می رسند.
در فیلم فرانکلین سیسرو که نماد امریکاست مانع اصلی سزار برای رسیدن به آرمان هایش است و حسابهای بانکی سزار توسط بانک بسته می شود و نیز مورد تهمت ها و دشمنی های زیادی قرار میگیرد دقیقا مانند ایران که از طرف امریکا تحریم و حساب های بانکی اش مسدود شده و دشمنی ها و موانع زیادی برایش ایجاد می شود.
نکته ی دیگر معمولا در فیلم ها ما تقابل سنت و مدرنیته را داریم اما در این فیلم که پست مدرن است آمیختن عناصر مدرن و باستانی در کنار هم به خوبی دیده می شود و مخاطب درست است که در ابتدا یکم گیج می شود اما کم کم با جهان فیلم همراه می شود مثلا با اینکه فیلم ظاهرا در دوران مدرن است اما دوربین های عکاسی قدیمی هستند و نور فلش آنها خیلی به چشم می آید یا در فیلم اشاره به نمادها و اساطیر روم و یونان(مانند ویستا، پاندروا و خدایان و …) و نمادهای ماسونی(کلید) دارد و ساختمانهای باستانی در کنار ساختمانهای مدرن دارد و بسیاری از موارد دیگر
تلفیق خیال و واقعیت و خلق تصاویر سورئالیستی برای بیان مفاهیم خاص مانند از بین رفتن عدالت با غش کردن مجسمه عدالت و یا فروپاشی سیطره امریکا با فرو رفتن میز ریاست شهردار در شن و یا صحنه ی رویایی گلفروشی وملاقات سزار با همسرش و…
نکته آخر صحنه های پایانی فیلم که به هرج و مرج، مجازات گناهکاران و نگاه منتظر مردم برای منجی و سخنرانی سزار که همه به مفاهیم آخرالزمانی اشاره دارد و نوید امید و آمدن منجی و نجات بشر دارد؛ میزانسن و فرم صحنه ی سخنرانی سزار ما را به یاد کشتی نوح و نجات مردم توسط نوح می اندازد، در طول فیلم سزار در حال تدارک و ساخت آرمانشهر مگالوپلیس است و از نگاه خیلی ها او یک دیوانه است اما در انتها گویی طوفان فرو نشسته همه به آرمانشهر و مکان امن رسیده اند و حضرت نوح علیه السلام در حال سخنرانی برای مردم نجات یافته است.
در مجموع می توان گفت آخرین ساخته ی فرانسیس فورد کاپولا این اسطوره سینمای امریکا، فیلمی فراتر از زمان و برای مخاطب خاص است با پیام صلح و دوستی که تلنگری به دنیای غرب می زند و آنها را دعوت به بازنگری در سبک زندگی و ایدئولوژی شان میکند کاپولا آرمانشهر حقیقی را رفتن به سمت مسیری نو(تفکرات اسلامی_ایرانی) می داند که البته به مذاق خیلی از سیاستمداران امریکایی خوش نیامده است برای همین منتقدان به این فیلم نمره ای بسیار پایین داده اند.
*اکرم سعیدی