بررسی سریال تاسیان تا قسمت سوم؛ عاشقانهای که فقط دکور دارد!
راهنماتو – قسمت سوم سریال تاسیان بالاخره لحظهای را رقم زد که مخاطبان در انتظارش بودند: رویارویی شیرین نجات و امیر. اما آیا این تنها برگ برنده داستان تا این لحظه است؟ یا تاسیان ابعاد تازهای برای ارائه دارد؟
به گزارش راهنماتو، سریال تاسیان تازهترین عاشقانه تینا پاکروان، بار دیگر ما را به دل دوران پیش از انقلاب میبرد؛ دورانی که امروز، در قاب سینما و تلویزیون، رنگ و بویی نوستالژیک به خود گرفته است. این بار اما، روایت پاکروان فراتر از کلیشههای رایج در بازنمایی آن عصر رفته و با بهکارگیری جزئیاتی ملموس، حس زندهای از آن روزگار را منتقل میکند.
وقتی در میان دیالوگها، اسامی آشنایی همچون کافه نادری، خاچیک، تئاتر شهر و موزه هنرهای معاصر به گوش میرسند، ناخواسته در ذهن بیننده پلی به گذشته ساخته میشود؛ گذشتهای که هنوز هم ردپایش را در خیابانهای تهران میتوان یافت. این ارتباط هوشمندانه، علاوه بر ایجاد حس همذاتپنداری، به سریال بُعدی واقعیتر میبخشد.
اما نقطه تمایز تاسیان نسبت به سایر آثار مشابه در چیست؟ برخلاف بسیاری از سریالها و فیلمهای ایرانی که به دوران پهلوی دوم میپردازند، این سریال با دکورهایی مدرنتر و فضایی سرزندهتر، تصویری متفاوت ارائه میدهد. انتخاب رنگها، سبک طراحی صحنه و نوع بازنمایی فضاها، همگی نشان از تلاش برای خلق هویتی مستقل دارند. اما آیا این سبک بصری خلاقانه، در کنار روایت داستانی، توانسته است ساختاری منسجم و جذاب را شکل دهد؟
پیش تر در مقاله سریال تاسیان ؛ بازیگران ، خلاصه داستان و حواشی به طور کلی سریال تاسیان را معرفی کردیم اما در این مطلب از راهنمای فیلم، با بررسی دقیق المانهای بصری، روایی و اجرایی تاسیان، به این پرسش پاسخ خواهیم داد که آیا پس از گذشت سه قسمت، این سریال همچنان ارزش دنبالکردن دارد یا نه؟
بازیگران سریال تاسیان؛ اجرایی در مرز سینما و تئاتر
سریال تاسیان با ترکیبی از چهرههای شناختهشده و مطرح سینما و تلویزیون ایران، مجموعهای از بازیهای درخشان را به نمایش گذاشته است. بابک حمیدیان، پانتهآ پناهیها، مهران مدیری، محمدرضا شریفینیا، هوتن شکیبا و دیگر بازیگران این سریال، همگی از هنرمندانی هستند که پیشتر مهارت خود را در نقشهای گوناگون اثبات کردهاند. اما آنچه این بار بازیهای تاسیان را از بسیاری از آثار مشابه متمایز میکند، سبک اجرا و زبان بدن بازیگران است.
در این سریال، بازیها حالتی بهشدت تئاتری دارند؛ گویی هر دیالوگ و هر حرکت، طراحیشده تا تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب داشته باشد. اجرای بازیگران از استانداردهای سینمایی فاصله میگیرد و به سمت بیانی تئاتریکال حرکت میکند؛ جایی که بدن، چهره و لحن، هر سه به یک اندازه در انتقال احساسات نقش دارند. این سبک اجرایی، اگرچه ممکن است در نگاه نخست غیرمعمول به نظر برسد، اما در قالب بصری و روایت تاسیان بهخوبی جا افتاده و فضایی منحصربهفرد خلق کرده است.
کنترلشده بودن اغراقها و تسلط بازیگران بر بیان بدنی، مهمترین نقاط قوت این شیوه بازیگری در تاسیان است. نمونهای از این سبک اجرا را پیشتر در فیلم داگویل ساخته لارس فون تریه دیدهایم؛ جایی که فرم تئاتری بازیگران، بدون نیاز به دکورهای پرجزئیات، فضاسازی و احساسات را منتقل میکرد. در تاسیان نیز، ترکیب این نوع اجرا با رنگهای پاستلی و طراحی بصری خاص سریال، نتیجهای متفاوت و چشمگیر رقم زده است.
علاوه بر زبان بدن، فن بیان بازیگران نیز از نقاط قوت سریال محسوب میشود. هر دیالوگ با دقت ادا شده و بازیگران، حتی با چینهای صورت و حرکات جزئی، مفهومی فراتر از کلمات را منتقل میکنند. این دقت در اجرا، سریال را از کلیشههای رایج در بازیگری تلویزیونی ایران فراتر برده و به اثری قابل توجه در میان تولیدات داخلی تبدیل کرده است.
در مجموع، تاسیان تا پایان قسمت سوم، نهتنها در انتخاب بازیگران، بلکه در هدایت و هماهنگسازی اجراها نیز موفق عمل کرده است. اگر این روند در قسمتهای بعدی حفظ شود، میتوان از آن بهعنوان یکی از نمونههای کمنظیر بازیگری در تلویزیون ایران یاد کرد.
گریم بازیگران سریال تاسیان؛ ظرافت در بازآفرینی چهرهها
گریم در سریال تاسیان را میتوان یکی از نقاط قوت آن دانست؛ عاملی که نهتنها در خدمت شخصیتپردازی قرار گرفته، بلکه در برخی موارد به بازآفرینی چهرههای تاریخی با دقتی مثالزدنی پرداخته است. در میان سریالهای نمایش خانگی ایران، کمتر اثری را میتوان یافت که گریم آن تا این حد حسابشده و واقعگرایانه باشد.
بابک حمیدیان و مهران مدیری، بهویژه در نقشهای مرتبط با شخصیتهای واقعی، نمونههایی بارز از موفقیت طراحی چهره در این سریال هستند. گریمهای آنان، چه از نظر شباهت فیزیکی و چه از نظر جزئیات متناسب با دوره تاریخی، کاملاً در خدمت فضاسازی اثر قرار گرفتهاند. بازآفرینی چهرههای برجستهای همچون بهرام بیضایی و عباس کیارستمی نیز از دیگر دستاوردهای تحسینبرانگیز این مجموعه است؛ چنانکه شخصیت بیضایی در صحنهای که پشت تریبون سخنرانی میکند، نهتنها در ظاهر، بلکه در لحن و حرکات نیز شباهتی کمنظیر به خود او دارد. چنین دقتی نشان از یک پژوهش عمیق و اجرای هنرمندانه دارد که بیتردید یکی از نقاط قوت کارگردانی تینا پاکروان محسوب میشود.
در این میان، نام بابک اسکندری، طراح گریم سریال، برجستهتر از همه به چشم میآید. او با نگاهی دقیق و شناختی عمیق از چهرههای تاریخی، توانسته بازآفرینی آنان را تا حد ممکن به واقعیت نزدیک کند. یکی از جنبههای قابلتأمل در این سریال، تفاوت آشکار میان سبک گریم زنان در مقایسه با بسیاری از تولیدات تلویزیونی و نمایش خانگی است.
برخلاف کلیشههای رایج که چهره زنان حتی در صحنههای روزمره و خانگی با آرایش سنگین و غیرطبیعی همراه است، تاسیان در این زمینه رویکردی رئالیستی در پیش گرفته است. جز در موقعیتهایی مانند جشنها و محافل رسمی، گریم شخصیتهای زن ساده، طبیعی و باورپذیر است—درست همانگونه که انتظار میرود شخصیتهای واقعی در فضای خصوصی خود باشند.
برای نمونه، گریم مهسا حجازی در نقش شیرین، الگویی از این ظرافت در طراحی چهره است. چهره او در سکانسهای مختلف، از یک سادگی متناسب با موقعیتهای داستانی برخوردار است که نهتنها حس باورپذیری را تقویت میکند، بلکه از افراطهای مرسوم در آرایش و طراحی چهره دوری جسته است.
در مجموع، گریم در تاسیان نهتنها بر مبنای اصول حرفهای اجرا شده، بلکه با شناختی دقیق از شخصیتها و مقتضیات تاریخی همراه است. این عامل، در کنار فضاسازی و بازیهای تئاتریکال، باعث شده که جلوه بصری سریال انسجامی تحسینبرانگیز داشته باشد و بهعنوان یکی از نمونههای موفق گریم در آثار ایرانی شناخته شود.
دکور و لوکیشنها در سریال تاسیان؛ بازآفرینی هویت بصری تهران دهه ۵۰
یکی از مهمترین نقاط قوت تاسیان تا قسمت سوم، دقت و ظرافت در طراحی دکور و انتخاب لوکیشنهاست. این سریال ما را به دلِ تهران دهه ۵۰ شمسی میبرد؛ از فضای دانشگاه تهران تا موزه هنرهای معاصر، از کافه خاچیک تا خیابانهای بالاشهر. تمام این فضاها با دقتی تحسینبرانگیز بازآفرینی شدهاند، اما آنچه بیش از هر چیز نگاه بیننده را درگیر میکند، تفاوت بارز طراحی داخلی خانههای شخصیتهای اصلی با کلیشههای رایج در آثار تاریخی است.
پیشتر در سریالها و فیلمهای ایرانی، خانههای طبقه مرفه در دوران پهلوی دوم اغلب با دکوراسیون سلطنتی و کلاسیک به تصویر کشیده میشدند—مبلمان استیل با تزئینات طلایی، پردههای ضخیم مخملی و چلچراغهای کریستالی. اما در تاسیان، با فضایی کاملاً متفاوت مواجهایم: خانهای با رنگهای پاستلی، مبلمان مینیمال و طراحی مدرن. در نگاه اول، این سبک ممکن است برای مخاطبی که به روایتهای بصری کلاسیک از آن دوران عادت کرده، غیرواقعی به نظر برسد. اما این تفاوت نهتنها ناهماهنگی نیست، بلکه نشان از ریزبینی و توجه کارگردان و طراح صحنه به واقعیتهای تاریخی دارد.
برای درک بهتر این انتخاب، کافی است به سبکهای طراحی داخلی اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ در اروپا نگاهی بیندازیم. خانواده نجات، که مدام در سفرهای خارجیاند و لباسها و لوازم خود را از پاریس و لندن تهیه میکنند، طبیعتاً تحت تأثیر جریانهای هنری آن دوره قرار گرفتهاند. جنبشهایی همچون باهاوس، پستمدرنیسم و آرت نوو در معماری و طراحی داخلی اروپای آن زمان رواج داشته و نشانههای آن را میتوان بهوضوح در فضای داخلی خانه نجات مشاهده کرد—از ترکیب رنگهای ملایم و فرمهای هندسی گرفته تا استفاده از متریالهایی مانند شیشه و فلز که به این فضا هویتی خاص و منحصربهفرد میبخشد.
این سنتشکنی بصری، نهتنها یک تصمیم هنری هوشمندانه بلکه روایتی غیرمستقیم از سبک زندگی قشری خاص در آن دوران است؛ قشری که بهجای تکرار الگوهای سنتی، در حال تجربهگرایی و تطبیق خود با جریانهای مدرن جهانی بوده است. بنابراین، تاسیان ما را دعوت میکند تا نگاهمان را از کلیشههای تصویری مرسوم فراتر ببریم و زیبایی را در این نوآوری دراماتیک جستوجو کنیم.
طراحی لباس در سریال تاسیان؛ پلی میان گذشته و ترندهای امروز
همانطور که در طراحی صحنه و دکور تاسیان شاهد نگاهی متفاوت به بازآفرینی دهه ۵۰ شمسی هستیم، طراحی لباس نیز همین مسیر را دنبال میکند. لباسهایی که در این سریال میبینیم، نهتنها وفاداری دقیقی به استایل آن دوره دارند، بلکه به شکلی هوشمندانه با ترندهای امروزی نیز همسو شدهاند.
نگاهی به پوشش شیرین (مهسا حجازی) بیندازید؛ بافتهای راهراه، جلیقه و دامن، کتهای کوتاه، لباسهای پمپ. اینها عناصری هستند که اگر امروز در ویترین بوتیکهای مدرن ببینید، تعجب نخواهید کرد. اما این شباهت تصادفی نیست. در دنیای مد، سبک رترو بهطور مداوم چرخهای از بازگشت را طی میکند، و آنچه در حال حاضر بهعنوان ترندهای ۲۰۲۵ معرفی میشود، در واقع بازتابی از همان گرایشهای دهه ۸۰ میلادی است. این موضوع نشان میدهد که طراح لباس سریال، با آگاهی کامل از این پیوستگی تاریخی، انتخابهای دقیقی داشته است که هم اصالت را حفظ کند و هم برای مخاطب امروزی جذاب باشد.
علاوه بر سبکشناسی، تاسیان از لباسها بهعنوان عنصری روایی بهره میبرد. یکی از بهترین نمونهها، طیف رنگی لباسهای شیرین است. او اغلب در رنگهای پاستلی و روشن، بهخصوص آبی، دیده میشود—رنگی که نهتنها به فضا حال و هوایی زنده و دلنشین میبخشد، بلکه موتیفی تکرارشونده در داستان است. اتاق او نیز در همین طیف رنگی طراحی شده و این همخوانی بصری به شکلی ناخودآگاه بر احساسات مخاطب تأثیر میگذارد. اما این انتخاب رنگ فقط یک تصمیم زیباییشناسانه نیست؛ بلکه ارتباطی مستقیم با روانشناسی شخصیتها دارد.
به سکانسی فکر کنید که امیر (هوتن شکیبا) به شیرین میگوید: «راست میگه دیگه، این آبی مهربون نیست!» این جمله، در لایههای زیرین روایت، به ما میگوید که چگونه یک رنگ میتواند برای شخصیتها معنای عاطفی داشته باشد—آبی برای امیر تداعیکننده حس لطیف و خاصی از شیرین است. اینگونه، لباس نهتنها پوششی برای شخصیتها، بلکه نشانهای برای عواطف، خاطرات و مفاهیم درونی داستان میشود.
تاسیان در طراحی لباس نهتنها از منظر تاریخی دقیق عمل کرده، بلکه آن را به ابزاری در خدمت شخصیتپردازی و فضاسازی تبدیل کرده است؛ رویکردی که آن را از بسیاری از آثار مشابه متمایز میکند.
بیشتر بخوانید: فیلم کاپیتان آمریکا brave new world ؛ ماجرای یک فیلم ابرقهرمانی صدر نشین در گیشه
جزئیات تاریخی در سریال تاسیان؛ تلفن همگانی و زن قرمزپوش در میدان فردوسی
سریال تاسیان با جزئیات دقیقی که در طراحی صحنهها و انتخاب المانهای بصری به کار رفته است، توجه زیادی را به خود جلب کرده است. کارگردانی اصولی تینا پاکروان، که به وضوح در ریزهکاریهای هر صحنه مشهود است، توانسته است فضای تاریخی و فرهنگی دهه 50 را با دقت بالا بازسازی کند. یکی از نمونههای برجسته این دقت، استفاده هوشمندانه از المانهای خاص آن دوران است. به عنوان مثال، در صحنهای که امیر با برادرش تلفنی صحبت میکند، تلفن همگانی بهعنوان یکی از نمادهای ارتباطات در آن دوران و زن قرمزپوشی که در میدان فردوسی به نوعی نماد عشق شده بود، بهطور دقیق در زمینه نمایش داده میشود. این جزئیات نه تنها به غنای بصری سریال افزوده، بلکه به انتقال پیامهای فرهنگی و اجتماعی آن زمان نیز کمک میکند.
با این حال، در کنار این موفقیتهای بصری، در برخی از لحظات، به نظر میرسد که کارگردان نتواسته است به طور کامل از دقتهای تاریخی فاصله نگیرد. بهعنوان مثال، در یکی از صحنهها، وقتی شیرین و مریم از نویسندگان مطرح آن دوران صحبت میکنند، نام جلال آل احمد به میان میآید. در حالی که این نویسنده در دهه 50 فوت کرده بود و در آن زمان باید شخصیتها از چنین اشارههایی اجتناب میکردند. همچنین در بازی نازنین بیاتی، نحوه رفتار او به شکلی اغراقشده به نظر میرسد، چرا که شخصیتهای همسن و سال او در آن دوران معمولاً بهطور متفاوتتری عمل میکردند.
یکی دیگر از نکات غیرواقعی، نحوه برخورد ساواکیها با برادر امیر است. با توجه به اینکه آنها از رابطه نزدیک امیر و برادرش مطلع بودند، باید اقدام به دستگیری هر دو میکردند. اما در عوض، مشاهده میکنیم که ساواکیها بهطور غیرطبیعی چند ثانیهای به تماشای رفتن شیرین میپردازند، که این موضوع از نظر واقعگرایی در دنیای سیاست آن دوران قابل توجیه نیست.
این نکات بهویژه برای تماشاگران آگاه به تاریخ و جزئیات دقیق آن دوران ممکن است باعث ایجاد شک و تردید در مورد صحت برخی جزئیات سریال شود، اما به طور کلی نمیتوان از توجه دقیق و ریزبینانه پاکروان به فضای بصری و فرهنگی گذشت.
روایت و داستان سریال تاسیان؛ ضعف در ساختار و تکرار کلیشهها
علیرغم تمام نقاط قوتی که تاکنون در تاسیان مطرح شده، یکی از مهمترین عناصر این سریال، یعنی روایت و داستان، با ضعفهای جدی مواجه است که نمیتوان به راحتی از آن چشمپوشی کرد. در حالی که جزئیات بصری و کارگردانی با دقت به بازسازی دوران 50 و استفاده از نمادهای آن دوران پرداختهاند، اما در سطح داستانی، به نظر میرسد که با تکرار یک فرمول آشنا روبهرو هستیم.
در این روزهایی که با انواع فیلمهای حاضر در جشنوارههای معتبر و سریالهای متنوع مواجهیم، گویی داستانهای انسانها دیگر تمام شدهاند یا شاید هم بهتر است بگوییم که ما هنوز نتوانستهایم روایتهای متناسب با زمانه خود را بیافرینیم. نویسندگان در مواجهه با چنین لحظات تراژیکی به بازتولید داستانهای همیشگی روی میآورند و این باعث میشود که مخاطب بارها و بارها همان روایتها و کلیشههای قدیمی را تجربه کند.
داستان تاسیان به شدت آشناست: امیر، پسر طبقه فقیر جامعه، عاشق شیرین، دختر خانوادهای ثروتمند میشود که خواستگاری از فرنگ دارد و دلش پیش اوست. پدر شیرین، آقای جمشید نجات، که روابط کاری نزدیکی با پدر امیر به عنوان یک تیمسار معتبر دارد، به شدت بر ازدواج شیرین با شهرام اصرار میکند. این خط داستانی تا قسمت سوم به تکرار یک تم عاشقانه که بارها در سینما و تلویزیون دیدهایم، میپردازد.
اما نکتهای که باید در نظر گرفت این است که هنوز تنها سه قسمت از سریال پخش شده و ممکن است در ادامه داستان با گرهها و پیچشهای جذابتری مواجه شویم. شاید این تحولات در قسمتهای بعدی بتوانند مفهوم “تاسیان” را برای ما روشن کنند، همانطور که خانم پاکروان در مصاحبهاش با سروش صحت اشاره کرده بود.
در حال حاضر، تنها نقطه عطف داستانی که حرکت رو به جلو را نشان میدهد، ورود امیر به ساواک است که انگیزهای عاشقانه از سوی او برای این اقدام نشان داده شده است. اما این انگیزه، بهویژه در یک داستان تاریخی و درامی با چنین پیچیدگیهایی، بهتنهایی کافی به نظر نمیرسد. به عبارت دیگر، شخصیتپردازی و انگیزههای درونی امیر هنوز به اندازهای که باید عمیق و متقاعدکننده باشد، نرسیده است.
در نهایت، اگر تاسیان قرار است به یک روایت نو و جذاب تبدیل شود، نیاز به بازسازی و تجدید نظر در داستان خود دارد تا از کلیشهها فاصله بگیرد و روایتهایی درخور و مطابق با زمانهای که در آن قرار داریم، خلق کند.
آیا سریال تاسیان تا قسمت سوم ارزش دیدن دارد؟
در یک کلمه: بله! اگرچه خط داستانی سریال تا قسمت سوم با تکرار یک فرمول آشنا و قدیمی مواجه است، اما سایر جنبههای تاسیان به شدت موفق عمل کردهاند و ارزش تماشا دارند. از جمله این موفقیتها میتوان به جزئیات دقیق و هوشمندانه در طراحی صحنه، بازسازی دقیق فضای تاریخی و کارگردانی اصولی تینا پاکروان اشاره کرد که فضای سریال را از نظر بصری و فنی غنی کردهاند.
اما نکته اصلی این است که باید در انتظار قسمتهای بعدی باشیم تا ببینیم آیا نویسندگان قادر خواهند بود با پیچشهای جدید و گرهگشاییهای جذاب، نقطه ضعف بزرگ سریال یعنی خط داستانی را بهبود دهند. اگر تاسیان بتواند به عمق بیشتری در شخصیتپردازی و پیچیدگیهای داستانی دست یابد، به یکی از سریالهای به یادماندنی تبدیل خواهد شد.
در نهایت، اگر شما هم از طرفداران داستانهای تاریخی و درامهای پرجزئیات هستید، تاسیان تا اینجا توانسته است به خوبی شما را درگیر کند و در ادامه ممکن است جذابیت بیشتری پیدا کند.