جوک‌

تاثیر بلندگوها در پیروزی عملیات فتح المبین/با دست زمین را می کاویم تا سروصدا زیاد نشود.

به گزارش خبرگزاری اخبار آنلاین به گزارش مهر، کتاب «معبد زیرزمینی» نوشته معصومه میرابطالبی روایتی از خاطرات شهید حاج غلامحسین رعیت و کسانی است که در عملیات فتح المبین گذرگاه زیرزمینی حفر کردند.

«معبد زیرزمینی» رمانی برگرفته از خاطرات مغنی ​​از جنگ تحمیلی است. رزمندگانی که در زیر زمین، با دست و چنگال، بیل و گاوآهن می جنگیدند! مقنی که علیرغم تأثیر مهمی که در موفقیت عملیات فتح المبین داشته اند، کمتر از آنها و کارهای مهمشان گفته اند. اکنون پس از گذشت بیش از 40 سال از عملیات فتح المبین، کتاب معبد زیرزمینی آمده است تا ناگفته های جنگ و نقش مغنی ​​ها در پیروزی دفاع مقدس را روایت کند و ما را با بخشی از حضور مردم در دفاع مقدس.

به بهانه انتقاد رهبر انقلاب از کتاب «معبد زیرزمینی» که قرار است به زودی منتشر شود، به سراغ احمد عبدی، یکی از نویسندگان و راویان این کتاب رفتیم تا با نقش وی در جنگ و جنگ بیشتر آشنا شویم. کتاب “معبد زیرزمینی.”

آنچه در ادامه می‌خوانید

Toggle

گفتند جبهه نیاز به رهبر دارد، برای همین پیشنهاد دادیم

احمد عبدی با صدای ساده و روستایی خود ماجرای ورود گروه مقنی به جنگ را اینگونه توضیح می دهد: «در رکن آباد بودیم که متوجه شدیم آقای سروان میرحسینی در جنگ مشکل دارد و نیاز به مقنی دارد. به این فکر افتادند که برای دوری از جاده ای که برایشان مشکل ساز شده بود، از مگنی یزدی استفاده کنند و با حفر کانال در کنار حاج آقا صالحی از این جاده دوری کنند. به دفتر آیت الله صدوقی مراجعه می کنند و از حاج آقا صدوقی کمک می خواهند.

وی افزود: به روستای ما روستای رکن آباد هم آمدند و با حاج آقا غلامحسین رعیت صحبت کردند. به شهید رعیت گفتند ما می خواهیم در جبهه چنین کاری کنیم و به یک مدافع نیاز داریم. شهید رعیت هم به جلسه قرآن مسجد آمد و با ما صحبت کرد. به بچه های مغنی ​​می گفت ما می خواهیم به جبهه برویم و آنجا کار مهمی انجام دهیم. ما باید کانالی را حفر کنیم که تأثیر عمده ای در جنگ داشته باشد. چه کسی می آید ما با بچه ها ملاقات کردیم، صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم بیاییم. خیلی زود بارها را جمع کردیم و از پایگاه شهید بهشتی رکن آباد به سمت راه آهن میبد و از راه آهن میبد به سمت یزد و از آنجا به قم حرکت کردیم.

این رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: ما در آن زمان مریدان زیادی داشتیم; در شهر ما شاید بیش از چهل پنجاه زن خانه دار بودند که برای کار به شهرهای اطراف می رفتند. مردم شغل نداشتند و عمدتاً به تهران، بندر، همدان، جیرفت، بم و… می رفتند. بیشتر کار مردم فلزکاری بود. من هم مشغول مطالعه و تمرین موسیقی بودم. خوب به یاد دارم که در ایام امتحانات شهریور ماه بود، اما بدون توجه به امتحانات شهریور ماه به سمت قم حرکت کردیم تا به جبهه برسیم.

با حقوقی که برای حضور در جبهه به من می دادند، در جبهه کمک می کردم.

در قم در منزل شهید غلامحسین رعیت مهمان می شوند و سر سفره شهید رعیت می نشینند: شهید رعیت آشپز خوبی بود. در آنجا برای ما غذا درست کرد و با ما خوب رفتار کرد. من هم گفتم از فرصت استفاده کنم و به زیارت حضرت معصومه (س) رفتم. وقتی برگشتم دیدم رفقام رفته اند اهواز و من را جا گذاشته اند! اما حاجی رعیت از آنجایی که دوست بسیار خوبی برای من بود منتظر من بود. با خودش گفت نمی توانم عبدی را رها کنم! خلاصه با هم سوار قطار شدیم، رفتیم اهواز و آنجا مغنی ​​ها را دیدیم.

از او می پرسم چگونه خانواده را ترک کردی؟ در آن مدتی که در جبهه بودید، خانواده از چه کسانی حمایت می کردند؟

جواب می دهد: دیگر خبری از کار و حقوق نبود. 45 روز در جبهه بودم که 2000 تومان به ما دادند. من هم همان 2 هزار تومبا را به جبهه رساندم و به خانه نفرستادم. مردم واقعا زحمت کشیدند، کار کردند، راضی بودند و این جنگ را مدیریت کردند. امروز مسئولان باید به فکر مردم باشند. صدای من را به گوش مسئولان برسانید. به آنها بگویید چقدر مردم از کشورشان دفاع کردند و چقدر برای خودشان هزینه کردند.

حاج آقای عبدی به خاطر انتقاد رهبری از کتاب «معبد زیرزمینی» خوشحال می شود و مقام معظم رهبری خاطرات ایشان را می خوانند و می فرمایند: خدا حفظ کند رهبری را که این کتاب را خوانده و بسیار پسندیده است. به خاطر همین توجه رهبری است که این روزها در یزد غوغا می شود و همه برای کتاب برنامه ریزی می کنند. تعریف رهبری به زودی در یزد منتشر می شود و مردم متوجه اهمیت این کتاب خواهند شد. به مسئولان بگویید مردم در جنگ زحمت کشیدند. به خاطر آن سختی ها و فداکاری ها باید تمام فکر و ذهنت در برابر مردم و مشکلاتشان باشد.

کمر شهید رعیت پر از ترکش بود اما روزی 6 متر تخلیه می شود

این رزمنده در ادامه گفتگو با یادی از فداکاری های شهید غلامحسین رعیت رکن آبادی، راوی اصلی کتاب معبد زیرزمینی، ادامه می دهد: حاج آقا غلامحسین رعیت با اینکه پشتش پر از ترکش بود، کانال 6 متری در هر بار حرکت کرد. روز مجروح شد اما روزی 6 متر کانال می کشد. حاجی را می‌توانستیم ببینیم که به دلیل اصابت ترکش به کمرش در کار مشکل دارد. لذا حاجی را که دیدیم، دو سه برابر انرژی صرف کردیم و کار کردیم. بچه ها با دیدن شهید رعیت تشویق شدند. با همین سختی ها بود که کار جنگ و انقلاب پیش رفت. مردم و مسئولان باید این را بدانند. آنها نباید این فداکاری ها را فراموش کنند.

رکن آباد شهرستانی با 61 شهید و 200 آزاده

حاج آقا عبدی به روستای خود رکن آباد اشاره می کند و می گوید: خدا می داند که روستاهای ما 61 شهید داده اند. جمعیت روستای ما در آن زمان 1500 نفر بود اما از این جمعیت 1500 نفری 61 شهید، هفت هشت آزاده و نزدیک به 200 جانباز دادیم. به همین دلیل است که رهبر به این شهرک علاقه زیادی دارد. امیدواریم و دعا می کنیم حالا که رهبران این کتاب را خوانده اند، فرصت خدمت و زیارت را به ما بدهند. ما راویان کتاب واقعاً دوست دارند رهبری را ببینند.

راوی کتاب «معبد زیرزمینی» درباره سختی های کار مقنی در جنگ می گوید: همانطور که رهبران این کتاب را خوانده اند، مردم هم باید بدانند که چقدر این کار را انجام دادیم. 650 متر کانال را با دست حفر کردیم. در داخل این کانال 50 فروگان مدام رفت و آمد می کردند تا زمین را حرکت دهند. جدا از سختی های حفاری با دست، هوا خیلی گرم کانال بود که صدا ایجاد نمی کرد. هوا در کانال آنقدر گرم بود که نمی‌توانستید کار زیادی روی آن انجام دهید. دمای داخل کانال 50 درجه بود، بنابراین هر 20 دقیقه یکبار شیفت عوض می کردیم. 20 دقیقه کار می کردیم و 10 دقیقه بیرون می رفتیم تا هوای تازه بخوریم.

شهید صیاد دستش را روی صورت ما گذاشت و گفت: این حرمت امام حسین (ع) است.

و ادامه می دهد: خداوند شهید صیاد شیرازی و امام جمعه دزفول را بیامرزد. یک بار این دو نفر در حین حفاری وارد کانال شدند و دیدند هوای کانال بسیار گرم است. وقتی گرمای کانال را دیدند و خاک بر بدن ما نشستند، دستی به سر و صورت ما زدند و گفتند: اینها لعنت کربلا و امام حسین (ع) است. خیلی به ما احترام گذاشتند. همین لطف و احترام بود که کار ما را سخت تر کرد و متوجه کار مهمی شدیم که انجام می دادیم. خوشحال بودیم که در زیرزمین با دست و پنجه و بیل می جنگیم. یک جنگ روی زمین بالای سر ما بود و یک جنگ زیرزمینی. ما زیر زمین می جنگیدیم. جنگی که بعدها سر و صدایش بلند می شد. درست است که باید کانال را با دست حفر می کردیم تا سروصدا نکند، اما می دانستیم که این کانال بیش از هر چیز دیگری سر و صدا می کند. خدا را شکر همینطور بود و خوشحالیم که امروز همه مردم به نقش مهم آن شبکه در عملیات بزرگ «فتح المبین» پی برده اند.

مسئولان باید کتاب معبد زیرزمینی را بخوانند و قدر مردم را بدانند.

حاج مهدی عبدی پس از چهل سال با کتاب معبد زیرزمینی به کانال های حفر شده توسط دوستانش در جنگ بازگشته است. او درباره کتاب معبد زیرزمینی می گوید: کتاب خیلی خوبی است. خوشحالیم که مدیریت آن را خوانده است. این کتاب محتوای خوبی دارد و خانم میرابوطالیبی مشکلاتی را که بچه ها پشت سر گذاشتند را منعکس کرده است. خواندن کتاب معبد زیرزمینی را به همه توصیه می کنم تا از زحمات و سختی هایی که مغنی ​​ها در جنگ متحمل شده اند بدانند. بیش از هر چیز به کارمندان دولت توصیه می کنم این کتاب را بخوانند تا بدانند این صندلی ها و میزها و مسئولیت ها به راحتی به دستشان نرسیده است. قدر مردم را بدانید و به آنها خدمت کنید، بدون اینکه به خودشان فکر کنید.

۲۵۹

منبع خبر

مطالب مشابه را ببینید!