جوک‌

تفال به حافظ دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳؛ گر دست دهد خاک کف پای نگارم…

فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.

گر دست دهد خاک کف پای نگارم
بر لوح بصر خط غباری بنگارم

بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است
از موج سرشکم که رساند به کنارم

پروانه او گر رسدم در طلب جان
چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم

امروز مکش سر ز وفای من و اندیش
زان شب که من از غم به دعا دست برآرم

زلفین سیاه تو به دلداری عشاق
دادند قراری و ببردند قرارم

ای باد از آن باده نسیمی به من آور
کان بوی شفابخش بود دفع خمارم

گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری
من نقد روان در دمش از دیده شمارم

دامن مفشان از من خاکی که پس از من
زین در نتواند که برد باد غبارم

حافظ لب لعلش چو مرا جان عزیز است
عمری بود آن لحظه که جان را به لب آرم

شرح لغت: قلب در:زر ناسره دل

تفسیر عرفانی:‌

۱- در اندیشه‌ای هستید که دست برداشتن از آن برایتان مشکل است. حال که چنین اصرار دارید حافظ نیز با شما هم عقیده است.

۲- حضرت حافظ در بیت‌های سوم، هفتم و هشتم می‌فرماید:

اگر پروانه آن جانان در طلب جان من باشد، مانند شمع در یک لحظه آن را تقدیمش می‌کنم.

* اگر محبوب برای قلب ناخالص من مقدار و ارزش معین کند، من از اشک چشم را در راهش می‌گذرام.

* از من خاکی و خاکسار که حتی پس از مرگ من، باد هم قادر نخواهد بود که من را از درگاه تو بیرون برد.

تعبیر غزل:

برای رسیدن به نیتی که در سر داری با تمام نیرو در تلاشی و از هیچ گونه تلاشی فروگذار نمی کنی. هیچ کس نخواهد توانست در راه رسیدن تو به مقصودت خللی ایجاد کند. تو در چند قدمی پیروزی ایستاده ای و به امید خدا به زودی آنچه را که خواهان آن هستی، بدست خواهی آورد.

منبع خبر

مطالب مشابه را ببینید!