جوک‌

تفال به حافظ پنجشنبه 8 خرداد ۱۴۰۴؛ سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود…

فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.

سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود

نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان

هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

دفتر دانش ما جمله بشویید به می

که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود

از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل

کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود

دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد

و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود

مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت

که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود

می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی

بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود

پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان

رخصت خبث نداد ار نه حکایت‌ها بود

قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد

کاین معامل به همه عیب نهان بینا بود

شرح لغت: سر و سهی بالا: سر و راست قامت 

تفسیر عرفانی:‌

حضرت حافظ در بیت های چهارم تا ششم می فرماید:

دلا اگر زیبایی را شناخته ای، از زیبارویان، آن لطیفه نهانی را که عشق از آن خیزد، بجوی و بخواه زیرا این نکته را کسی گفت که بصیرت و آگاهی داشت.

دل مانند پرگار به هر جانب گردش می کرد و جویای حقیقت بود ولی با این همه حضور قلب داشت و در عشق پا برجا بود.

رامشگر از سر درد و سوز عشق، هنر نمایی می کرد و آهنگی می نواخت که از تاثیر آن فرازانگان جهان از مژگان خود خون می ریختند.

تعبیر غزل:

سالهاست وقتت را به بلاتکلیفی و سرگردانی گذرانده ای و اشتباهات بسیاری مرتکب شده ای که خوشبختانه مشکل چندانی برایت به دنبال نداشته، اما اکنون وقت آن رسیده که به خود بیایی و برای آینده ات برنامه ریزی کنی و یک تصمیم جدی بگیری و از این شاخه به آن شاخه پریدن دست برداری، در غیر اینصورت پشیمان خواهی شد.

 

منبع خبر

مطالب مشابه را ببینید!