تفال به حافظ چهارشنبه 14 خرداد ۱۴۰۴؛ درد عشقی کشیدهام که مپرس….
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
آن چنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیدهام که مپرس
شرح لغت: زهر هجر:جدایی
تفسیر عرفانی:
حضرت حافظ در بیت های پنجم تا هفتم می فرماید:
چرا دندان به لب می فشاری و اشاره می کنی که ساکت باش. من چنان لب نوشین سرخ رنگ را بوسیدم که شیرینی آن هنوز دریافت می شود ولی به وصف در نمی آید.
بدون تو در کلبه گدایی خود زحمت های زیادی کشیدم که سوال نکن.
مانند حافظ غریب و دور از وطن، سالک راه معرفت شدم و به مقامی از سلوک رسیدم که نه در وصف و نه به ادارک می آید. پس سوال نکن.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
تعبیر غزل:
بعد از تحمل سختی ها و رنج های بسیار بالاخره به مراد دل خود دست یافتی و او بهترین انتخاب برای توست. هر دو صادقانه به یکدیگر مهر می ورزید و این عشق بزرگترین سرمایه برای زندگی شماست. قدر زندگی خود را بدانید و با قناعت و صداقت زندگی کنید که سعادت شما جاودانه خواهد شد.