تنهایی و خطر سکته مغزی
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم، در دنیای امروز، بسیاری از افراد بهویژه روانشناسان زرد با ترویج شعارهای جذابی چون «برای خودت زندگی کن» و تاکید بیوقفه بر فردگرایی، به گونهای افراد را به سمت انزوا و دوری از روابط اجتماعی هدایت میکنند.
این پیامهای وسوسهانگیز، با وعده آزادی و خودکفایی، اغلب بهظاهر جذاب به نظر میرسند اما درعمل میتوانند به دامهای روانی خطرناکی تبدیل شوند، چراکه تحقیقات نشان میدهد بیش از ۵۵درصد کسانی که با افسردگی دستوپنجه نرم میکنند، بهتدریج روابط اجتماعیشان را قطع کرده و از حضور در اجتماعات خودداری کردهاند.
البته پیشرفتهای تکنولوژیک و ارتباطات مجازی در عصر فعلی در کنار تشویق به فردگرایی، معضل تنهایی را دوچندان کرده است. معضلی که نهتنها کیفیت زندگی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه بهطور خاص بر سلامت روان آنها اثرات عمیقی برجای میگذارد. پژوهشها نشان دادهاند که ارتباط مستقیمی بین تنهایی و خطر ابتلا به بیماریهای دمانس، ازجمله آلزایمر، وجود دارد؛ بهویژه در سنین بالا که افراد بیشتر در معرض کاهش تواناییهای شناختی و حافظه قرار دارند.
تنهایی و زوال عقل
یک مطالعه بزرگ که با مشارکت بیش از ۶۰۰هزار نفر از سراسر جهان انجام شده، به رابطه بین تنهایی و زوال عقل پرداخته است. با وجود تحقیقات متعدد، هنوز درمانی برای زوالعقل کشف نشده، اما ریسکفاکتورهایی وجود دارند که احتمال ابتلا به این عارضه را افزایش میدهند. این ریسکفاکتورها شامل عوامل ژنتیکی، سبک زندگی (مانند رژیمغذایی، فعالیتبدنی، سیگارکشیدن و مصرف الکل) و کیفیت ارتباطات اجتماعی میشوند.
مطالعهای که در مجله Nature Mental Health منتشر شده، به بررسی تأثیر تنهایی بهعنوان یک ریسک فاکتور جدید پرداخته است.طبق نتایج این تحقیق، تنهایی بهشدت با افزایش خطر ابتلا به زوال عقل، بیماری آلزایمر و دمانس عروقی مرتبط است. بهویژه، افراد مسن مبتلا به دیابت یا چاقی بیشتر در معرض این خطر قرار دارند. پژوهشگران این مطالعه، آن را بزرگترین تحلیل تاکنون در مورد ارتباط بین تنهایی، افسردگی و زوالشناختی دانستهاند.
همچنین تحقیقات پیشین نیز نشان دادهاند که تنهایی میتواند به مشکلات جدیتری مانند سکته مغزی و بیماری پارکینسون منجر شود. علاوهبراین، تنهایی خطر ابتلا به اختلالات شناختی را تا ۱۵درصد افزایش میدهد. اختلالات شناختی شامل مشکلاتی مانند ازدستدادن حافظه و دشواری در تصمیمگیری، تمرکز و انجام کارهاست. نویسندگان مطالعه تأکید میکنند که تنهایی بهعنوان یک عامل خطر قابل توجه در بروز زوالعقل در آینده باید مورد توجه قرار گیرد.
افزایش ۵۶درصدی خطر سکته مغزی
پژوهشگران دانشگاه هاروارد در پژوهشی، دادههای بیش از ۱۲هزار بزرگسال ۵۰ساله و بالاتر را بررسی و میزان تنهایی آنها را دو بار با فاصله چهار سال پیگیری کردند. بررسیها نشان داد شرکتکنندگانی که در اولین ارزیابی «تنها» شناسایی شدند، در مقایسه با کسانی که تنها نبودند، ۲۵درصد بیشتر احتمال داشت که دچار سکته مغزی شوند. همچنین خطر سکته مغزی در کسانی که در هر دو ارزیابی بهعنوان افرادی با «تنهایی مداوم» طبقهبندی شدند، در مقایسه با افرادی که احساس انزوای دائمی نداشتند، ۵۶درصد بیشتر بود.
ینی سو، از اعضای تیم تحقیق در بخش علوم اجتماعی و رفتاری دانشگاه هاروارد دراینباره میگوید: «اکنون تنهایی بیش از هر زمانی بهعنوان یک مسأله مهم بهداشت عمومی در نظر گرفته میشود و یافتههای ما نشان ظ که چرا چنین است.»
او میافزاید: «یافتههای ما نشان داد که تنهایی بهویژه هنگامی که بهطور مزمن تجربه شود، ممکن است نقش مهمی در بروز سکته مغزی داشته باشد؛ که درحالحاضر یکی از علل اصلی ناتوانی طولانیمدت و مرگومیر در سراسر جهان است.»
تشخیص سلامت روان با روابط اجتماعی!
نجمیهسادات مشهدی، روانشناس میگوید: اگر بخواهیم در بعد انسانی تنهایی را معنا کنیم، همه انسانها تنها هستند، اما اگر این موضوع را در مباحث روانی بررسی کنیم براساس نظر آدلر، برای تشخیص سلامت روان یک فرد باید میزان علاقه او به ارتباطات اجتماعی را بررسی کرد.
درواقع به میزانی که انسان رابطه اجتماعی دارد به همان میزان دارای سلامت روان است.
وی با بیان اینکه خداوند انسانها را به گونهای آفریده که ارتباط برقرارکردن با دیگران در آن یک نیاز است، میافزاید: اگر کسی نتواند این نیاز را برطرف کند دچار خلأ ومشکلات روانی میشود و وقتی فرد دچار خلأ شد به پوچی میرسد.
مشهدی ادامه میدهد: بنابراین همه انسانها به گونهای خلق شدهاند که نیازمند ارتباط با یکدیگر هستند. پس ما نمیتوانیم در نظر بگیریم که انسان میتواند تنها باشد، چراکه انسان برای تکامل خود به ابزارها و ارتباطات با دیگران نیاز دارد.
اهمیت فعالیتهای گروهی در سنین بالا
طبق آنچه در این گزارش گفته شد تأکید بیش از حدبر فردگرایی وتشویق به انزوا دردنیای امروز،میتواند به پیامدهای منفی و جدی برای سلامت روان افراد منجر شود. تحقیقات متعدد علمی تأکید دارندکه روابط اجتماعی نهتنها برکیفیت زندگی تأثیر مثبت دارند، بلکه برای حفظ سلامت روانی وپیشگیری ازبیماریهای جدی مانند زوالعقل،آلزایمر،سکته مغزی وسایر اختلالات شناختی ضروریاست.براساس نتایج پژوهشها،افرادی که بهویژه درسنین بالاترازارتباطات اجتماعی وفعالیتهای گروهی خودداری میکنند، بیشتر درمعرض خطرابتلا به مشکلات ذهنی وجسمی قرار دارند.تنهایی مزمن نهتنها میتواند موجب کاهش کیفیت زندگی و احساس انزوا شود، بلکه تأثیرات منفی آن بر سلامت جسمی بهویژه روی مغز و عملکرد شناختی افراد کاملا مشهود است.
در این میان، انسانها بهطور ذاتی نیازمند ارتباط با دیگران هستند تا از احساس خلأ و پوچی جلوگیری کنند و درمسیر تکامل و رشد خود قرار گیرند. همانطور که روانشناسان نیز تأکید میکنند، فردی که قادر به برقرارکردن روابط اجتماعی سالم نیست، دچار مشکلات روانی و احساس بیارزشی میشود. بنابراین، باید بهجای ترویج فردگرایی افراطی، اهمیت روابط اجتماعی و حمایتهای جمعی را مورد توجه قرار دهیم، چراکه تنها با تقویت این ارتباطات و درک اهمیت آنها، میتوانیم به افراد کمک کنیم تا در دنیای پر از چالشهای امروز، نهتنها از نظر روانی، بلکه از لحاظ جسمی نیز سالم و پویا بمانند.