سید صادق خلخالی در حال تخریب قبر رضاشاه
فرارو- سحرگاه چهارم مرداد ۱۳۲۳، آسمان ژوهانسبورگ هنوز به روشنایی نزده بود که ضربان زندگی در سینه رضا پهلوی، شاه بیتاج، برای همیشه ایستاد. خانه ساکت بود و خاندان پهلوی در خواب اما در همان سکوت، حمله قلبی به زندگی مردی پایان داد که روزگاری با مشت آهنین بر ایران فرمان میراند. ساعت شش صبح، دکتر بروسی، متخصص قلب، مرگ او را تأیید کرد. کنار تختش، تنها چند سکه، یک ساعت طلا و قوطی سیگاری نیمهتمام باقی مانده بود.
به گزارش فرارو، در میانه بحران جنگ جهانی دوم، با راههای بسته و کشتیهایی که نمیآمدند، تصمیم بر آن شد که پیکر مومیایی شود تا از فساد محفوظ بماند. مراسم مذهبی سادهای برگزار شد، بیتشریفات مرسوم پادشاهان. پس از مومیایی، تابوت به محلی منتقل شد که قرار بود آرامگاه موقتش باشد. هفت روز بعد، شمس پهلوی به همراه برادرانش، دستهگلهایی در دست، برای وداع آخر و خواندن فاتحه بر بالین پدر حاضر شدند.
در آن روزها، ایران هنوز از زخم اشغال متفقین در شهریور ۱۳۲۰ خونچکان بود. محمدرضا شاه، جوان و بیتجربه میدانست بازگرداندن پیکر پدر میتواند خشمهای کهنه را زنده کند و تاج تازهاش را بلرزاند. پس از سه ماه رایزنی، سرانجام جنازه به مسجد رفاعی قاهره منتقل شد. سالها بعد، در ۱۳۲۹، بهدستور دولت حسنعلی رزمآرا و با حضور هیأتی رسمی، پیکر مومیایی شده به عربستان رفت و پس از اقامه نماز در مدینه، تابوت راهی ایران شد. در شهرری، کنار حرم شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد و بنای یادبودی برایش ساختند؛ بنایی که تقدیرش، ویرانی بود.
پس از انقلاب ۵۷، روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۹، صادق خلخالی، قاضی انقلابی با وجود مخالفت رئیسجمهور وقت، دستور تخریب مقبره را صادر کرد. با همراهی نیروهای سپاه و اعضای کمیته، کلنگ نخست به سنگ مرمر آرامگاه فرود آمد. خبرنگار خبرگزاری پارس نوشت: «دیروز بعدازظهر تخریب آرامگاه رضاشاه با حضور آیتالله خلخالی آغاز شد.»
خلخالی در خاطرات خود، از انگیزههای این اقدام پرده برمیدارد: «میخواستیم به شاه و طرفدارانش نشان دهیم که دیگر در این سرزمین، جایگاهی ندارند.» او در صحن عبدالعظیم سخنرانی کرد و گفت زمان پایان تجمل و آرامگاههای پر زرقوبرق فرارسیده است؛ جایی که کنار مزار شهیدان، نباید نشانی از پهلوی و دودمانهای پیشین باشد. جمعیت، تکبیر میگفت و او، بیل و کلنگ بهدست، مقبره را ویران میکرد.
تصویری از سید صادق خلخالی در حال تخریب قبر رضاشاه
چنین شد که رضاشاه، در سکوت تبعید مُرد، با خاکی بینام به ایران بازگشت و آرامگاهی که روزی یادمان قدرتش بود، در هیاهوی انقلاب فرو ریخت.