فرارو | سیکلوپهای مصنوعی
شلاله احمدنژاد؛ هوش مصنوعی به سان غولی پرهیبت در آینده ایستاده و ما را نظاره میکند، نگاهش مرموز و هولناک است، او در آینده انتظار ما را میکشد تا غبارِ معناهایی را که از گذشتههای دور حمل کردهایم از دوش حافظهمان بزداید. آنچه از خطرات هوش مصنوعی بیش از همه در اذهان عامیانه جا گرفته تهدید موجودیت ماست حال آنکه هوش مصنوعی در وهله اول میتواند اندوختههای انتزاعیِ ما را که همان معناهای زندگی بشری است، به یغما ببرد و این به نظرم خطرناکترین و تراژدیکترین پیامد پیشرفت هوش مصنوعی است.
در فیلم “چریکه تارا”ی بهرام بیضایی، سرداری که از قعر تاریخ برخاسته، میگوید: “افسوس دیگر زخمهایم بوی افتخار نمیدهند”… میتوان بهت و عذاب مرد تاریخی را احساس کرد، او عمر و زندگی و جانش را به پای افتخارِ زمانهاش یعنی رزم و خونریزی گذاشته و حال در زمانهای بیدار شده که آن رسم و رسوم و آن معناهای اجتماعی به درد نمیخورد که هیچ، حتی شاید مذموم و زشت و غیرمدنی هم جلوه کند… حال داستان ما با هوش مصنوعی چنین است.
هوش مصنوعی آماده است تا در آیندهای نه چندان بعید بهترین موسیقی، بهترین شعر و داستان و ادبیات، بهترین نقد و تحلیل و فلسفه، بهترین طراحی و نقاشی و بهترین پژوهش و آمارپردازی را خلق کند و اینگونه خط بطلانی به روی هنر و دانش بشری که برای هزاران سال مایهی معنا و غنای زندگی فردی و اجتماعی انسانها بوده، بکشد.
هنر و صنعت و مهارت و شغل انسانها میتواند توسط هوش مصنوعی به چالش کشیده شود، وقتی هوش مصنوعی احتمال خطایش را به صفر برساند چه کسی حاضر است زیر دستان یک جراح بشر که حائز خطاهای بشری میباشد، عمل شود؟ چه کسی حاضر است یک نجار معمولی برایش میز بسازد، بلکه سفارش طراحی و ساخت یک میز رویایی را به هوش مصنوعی خواهد داد. کافی است هوش مصنوعی کمی قافیه و عروض یاد بگیرد آنگاه میتواند نغزترین اشعار را بسراید و کافی است پروندههای جنایی را بررسی کند تا بهترین داستانهای جنایی را بنویسد.
در اساطیر یونان باستان پرومتئوس آتش را از خدایان دزید و زندگانی بشر را با نور خرد و تمدن روشن ساخت، آتشی که پرومتئوس افروخت در طول دورانها آنقدر عظیم و مهیب شده که شاید در آینده به سوزاندن تمام تمدن بشری منجر شود.