همه چیز درباره شخصیت های اصلی زخم کاری ۴
از همان اولین دقایقی که تیزر تبلیغاتی مربوط به تاریخ پخش فصل چهارم «زخم کاری» در کانالها مختلف منتشر شد، رقابت نزدیکی میان لایکها و دیسلایکها کلید خورد؛ سریال محمدحسین مهدویان، هر چند در فصل اول توفیق چشمگیری در جذب حداکثری مخاطبان به دست آورد. اما در ادامه راه و در فصلهای دوم و سوم، جبههگیری میان موافقان و مخالفان آن آغاز شد. کار حتی به جایی رسید که مهدویان همزمان با پخش قسمت پایانی فصل دوم، برای منتقدانش خط و نشان کشید و مدعی شد که «ندیدن زخم کاری کار سادهای نیست!». فارغ از این مسیر پرفرازونشیت، حالا قصه مالک و رقبایش به فراز پایانی رسیده است.
طبق اعلام، فصل چهارم قرار است آخرین فصل از این پروژه باشد و پرونده کاراکترهای آن، بعد از نزدیک به ۴۵ قسمت، بهزودی بسته خواهد شد. نکته مهم این است که مهدویان فارغ از میزان توفیقی که در زمینه قصهگویی و کارگردانی و دیگر شاخصهای فنی در این پروژه داشته، در یک مورد کاملا موفق بوده و آن هم «برندسازی در شبکه خانگی» است. «زخم کاری» را چه دوست داشته باشیم، چه نه، قطعا پروژهای مهم است که مخاطبان پیگیر جدیای در انتظار تعیین سرنوشت شخصیتهایش هستند. فصل چهارم «زخمکاری» از سوی فیلیمو منتشر شده و تلاش کردهایم علاوهبر مرور وضعیت چهار کاراکتر اصلی در ابتدای این فصل، نیمنگاهی به عملکرد چهار چهره کلیدی تأثیرگذار در پشت دوربین این سریال داشته باشیم. باید منتظر ماند و دید، مهدویان چه پایانی برای مالک رقم خواهد زد؟
مالک مالکی/ جواد عزتی
درباره بازیگرش چه میدانیم؟ جواد عزتی سالهای اوج فعالیتهای هنری خود را سپری میکند. او که طی سالهای اخیر با درخشش در نقشهای جدی و فیلمهای تلخ شمایلی متفاوت از خود در نگاه مخاطبان ارائه کرده بود، با «تمساح خونی» بازگشتی قدرتمند به سینمای کمدی را رقم زد. با این تفاوت که اینبار علاوهبر بازیگری، کارگردانی فیلم را هم خودش برعهده داشت. عزتی برای کارگردانی اولین فیلم بلند سینمایی خود، سیمرغ فجر را به دست آورد و فیلمش در اکران نوروز، با استقبال قابلقبول مخاطبان همراه شد. در همین بازه زمانی بخش عمدهای از شهرت و محبوبیت او مرهون بازی در نقش مالک در «زخم کاری» بود. عزتی در حالی با نقش مالک خداحافظی کرده که به زودی با سریال «وحشی» بازمیگردد.
چگونه وارد فصل چهارم شد؟ آنچه بهعنوان «مجازات» برای نامگذاری فصل پایانی «زخمکاری» انتخاب شده است، بیش از هر کاراکتر دیگری میتواند ناظر به شخصیت مالک مالکی باشد. کاراکتری که بعد از کنارهگیری خودخواسته در فصل دوم، در طول فصل سه، هر چه از دستش برآمد را برای انتقام انجام داد و حتی ابایی از قتل هم نداشت. حالا و در قسمت اول از فصل پایانی با مالکی بهظاهر متفاوت مواجهیم. مالکی که حالا دستمالچی، جدیتر از گذشته خبر از کثیفکاریهایش دارد و صراحتا به او هشدار میدهد که دوست او نیست! در پاسخ اما مالک میگوید که میخواهد به زندگی عادی بازگردد. اما آیا بازگشت به زندگی معمولی بدون پرداخت تاوان گذشته، ممکن است. در قسمت اول از فصل چهارم «زخم کاری» باردیگر مالک در محور قرار داشت و دیگران بودند که در نسبت با این کاراکتر بازتعریف شدند. از سیما که حالا تبدیل به همسر او شده تا سمیرایی که ردای دشمن خونی او را برتن کرده و به فکر انتقام است.
در سه فصل قبل چه کرد؟ داستان «زخمکاری» با کینه مالک کلید خورد و با وسوسه انتقام او ادامه پیدا کرد. مالک در پایان فصل اول، به دست دختر خانعمو که معشوق قدیمیاش بود، از پا درآمد و داستان به ظاهر به پایان رسید، اما بازگشت مالک، فصل دوم را رقم زد. مالک هرچند در دومین فصل، بهصورتی خودخواسته از متن حوادث کنارهگرفت اما از همان زمان طراحی پیچیده خود برای انتقام از بانیان صدور دستور قتل خود و مهمتر از آن کشته شدن فرزندش میثم را کلید زد و با همین پشتوانه، وارد فصل سوم شد. او که فهمیده بود پشت همه اتفاقات مسعود طلوعی بوده و در غیابش قصد نزیکی به همسرش را دارد، جز با قتل او آرام نگرفت.
سمیرا/ رعنا آزادیور
درباره بازیگرش چه میدانیم؟ امروز دیگر کمتر کسی به یاد میآورد که برای اولینبار رعنا آزادیور را در فیلم «مارمولک» دیده است! فیلمی کمدی از کمال تبریزی که با درخشش پرویز پرستویی در حافظهمان ثبت شده و آن زمان، آزادیور بهعنوان بازیگری جوان، ایفای نقش کاراکتر اصلی زن آن یعنی فائزه را برعهده داشت. بازیگر جوانی که در ادامه مسیر خود فرصت ایفای نقش در «درباره الی…» بهعنوان یکی از مهمترین فیلمهای سینمای ایران به کارگردانی اصغر فرهادی را به دست آورد و بعدتر پایش به شبکه نمایش خانگی هم باز شد. او در یک سال، در «زخم کاری» و «جیران» بازی کرد و در ادامه همین تجربهها با سریال «سرگیجه» جایگاهش در سریالهای خانگی تثبیت شد.
چگونه وارد فصل چهارم شد؟ آن سیلیها را به یاد دارید؟ سیلیهای پشتدرپشتی که مالک به صورت سمیرا نواخت و دل بسیاری از مخاطبان را خنک کرد! سیلیهایی که باعث شد فصل سوم سریال را با شمایلی درهم شکسته و خونآلود از صورت سمیرا به خاطر بسپاریم. سمیرا که در پایان فصل دوم هم به مرز جنون رسیده بود گویی اینبار هم جنونزده، به میدان بازگشته است. او بعد از دختر نوجوانش، پسر جوانش میثم را هم از دست داد و در تکاپو برای انتقام خون فرزندانش، شاهد به قتل رسیدن مسعود طلوعی به دست مالک بود آن هم در همراهی کامل سیما با او. در اولین قسمت از فصل چهارم «زخم کاری» نشانههایی از جنون سرباز کرده در وجود سمیرا مشهود بود. او که برای تبریک ازدواج مالک و سیما، خودش را به خلوت آنها رساند، همزمان بهدنبال پانی بود تا همعهد او برای انتقام شود و تحقیقات خود برای کشف رازهای گذشته سیما را هم متوقف نکرده است.
در سه فصل قبل چه کرد؟ یکی از اضلاع اصلی روایت «زخم کاری» از همان فرازهای ابتدایی، سمیرا بود. شخصیتی که برپایه متن اولیه اقتباس، شمایلی از لیدی مکبث را در داستان پیدا کرد و با انبانی از کینه نسبت به خاندان ریزآبادی، همه کار کرد تا انگیزههای مالک برای سرکوب کردن خاندان ریزآبادی و جبران سالها تحقیر، رنگ نبازد. سمیرا به معنای واقعی، موتور محرک اصلی اقدامات مالک در ابتدای مسیر بود اما آرامآرام از او فاصله گرفت و در مقطعی بهصورتی کاملا آگاهانه از او هم عبور کرد. سیمرا که در فرآیند زیادهخواهیهای خود دو فرزندش را از دست داد، همچنان کینهای عمیق در دل دارد و نمیتواند نسبت به دارایی به جا مانده از ریزآبادی بزرگ، چشم بپوشد.
سیما/ الناز ملک
درباره بازیگرش چه میدانیم؟ الناز ملک پور که بیشتر با نام الناز ملک شناخته میشود، متولد ۱۹ آذر سال ۱۳۷۴، هنرپیشه است. او فعالیت هنری خود را با حضور در کلاسهای آموزش بازیگری امیر دژکام آغاز کرد و با هنرنمایی در دو فیلم کوتاه به «کافه فراموشی، میل شخصی» و «چاه سرخ» توانست وارد عرصه بازیگری تئاتر شود که نتیجه آن نقشآفرینی در دو تئاتر به نامهای «مکبث» و «ایوبخان» بود. سپس حضوری کوتاه در سریال «آنتن» داشت. به پیشنهاد محمدحسین مهدویان، برای بازی در مجموعه نمایش خانگی سقوط انتخاب شد و نقش آیسان را در این مجموعه ایفا کرد. «سقوط» اتفاقی را که ملک برای صعود نیاز داشت رقم زد و به پشتوانه همین شهرت بازیگر «زخم کاری» شد.
چگونه وارد فصل چهارم شد؟ از قبل هم قابل پیشبینی بود که در فصل پایانی «زخم کاری» قرار است سیما یکی از سه ضلع اصلی روایت باشد. بخش عمدهای از قسمت اول از فصل چهارم هم به تشریح موقعیت همین کاراکتر اختصاص داشت. پیش از تیتراژ و در قالب فلاشبک به گذشته، مقطعی را دیدیم که سیمای جوان، برای تدریس خانگی به خانه مالک و سمیرا رفته و بهشدت از سوی سمیرا تحقیر میشود. در ادامه اما به زمان حال بازمیگردیم که بعد از حذف طلوعی، حالا مالک فاصلهاش با سمیرا را بیشتر کرده و در آستانه تشکیل زندگی مشترک با سیما است. سیما اما رازهایی دارد که گویی هنوز از افشای آنها هراسناک است. در همین قسمت ابتدایی متوجه شدیم که پدر سیما، برخلاف آنچه دیگران تصور میکنند، همچنان در قید حیات و در یک آسایشگاه روانی، روزگار میگذراند. پدری که مشخص نیست چرا سیما از افشای زنده بودنش میترسد و مهمتر از آن، او چرا چشم دیدین سیما را ندارد!
در سه فصل قبل چه کرد؟ هر چند در ادامه حضور رضا شفاعت در فصل دوم «زخم کاری» بود که پای همسر دومش یعنی سیما هم به داستان باز شد اما با تمهید فلاشبک و بازخوانی خاطرات گذشته، آرامآرام در جریان قرار گرفتیم که سیما، پیش از رضا شفاعت آشنایی و دوستیای با مالک داشته و اتفاقا زمینهساز آشنایی و ازدواج او با شفاعت هم همین مالک بوده است. در فصل دوم و در نبود کاراکتر مالک در متن اصلی داستان، سیما آرامآرام فرصت دیده شدن به دست آورد و در فصل سوم تبدیل به یکی از مهرههای اصلی در داستان مهدویان شد. او در فرازهای پایانی آن فصل، از سوی مالک مأمور شد تا طلوعی را به قتل برساند، اما نتوانست.
پانتهآ/ مهراوه شریفینیا
درباره بازیگرش چه میدانیم؟ مهراوه شریفینیا بازیگر توانمندی است که البته گاهی وسواس در انتخاب نقش را از دست میدهد و به همین دلیل کمتر بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار در کانون توجه بوده است. با این همه میتوان حضور در پروژه «زخم کاری» را جزو اتفاقات خوب کارنامه او در سالهای اخیر به شمار آورد. بهخصوص که شریفینیا در همین سالهای اخیر فرصت ایفای نقشی کوتاه در سریال «آکتور» را هم بهدست آورد تا ثابت شود بستر شبکه نمایش خانگی فرصت ویژهای را در اختیار او قرار داده تا شمایل متفاوتی از خود ارائه کند. آخرین فیلم اکران شده از مهراوه شریفینیا در سینماها «عروس خیابان فرشته» بود که پروژهای خانوادگی برای شریفینیاها بود و در گیشه هم شکست خورد.
چگونه وارد فصل چهارم شد؟ پانی در شرایطی بسیار تحقیرشده به پایان فصل سوم «زخم کاری» رسید. پانتهآ در فصل سوم، بارها از مالک رکب خورد؛ اول زمانی که پولی کلان را با پشتوانهای نامعلوم به شرکتی خارجی پرداخت و اینگونه اعتماد مسعود طلوعی را بهطور کامل از دست داد. دوم زمانی که با طراحی مالک متهم به قتلی تصادفی در خیابان شد و به زندان افتاد و سوم زمانی که جلوی چشم همه سهامداران، همه سهامش از هلدینگ را از دست داد. نقشههای مالک اما برای پانی گویی پایانی نداشت. قتل طلوعی در ترکیه، بهانه تازهای شد تا پانتهآ بدون آنکه روحش خبر داشته باشد، در معرض یک اتهام بزرگ قرار بگیرد، آن هم به بهانه چند تار مو و پالتویی که هدیه مالک بود! داستان فصل چهارم از جایی آغاز شد که سمیرا از بازگشت مخفیانه پانی به کشور خبردار شد. پانی هرچند از سمیرا زخم خورده اما بهنظر میرسد پیمان مجددی میان آنها در حال شکلگیری است.
در سه فصل قبل چه کرد؟ از کاراکترهایی بود که از میانه فصل دوم نامش بر سر زبان کاراکترها افتاد. همه «پانی» صدایش میکردند اما نام اصلیاش «پانتهآ» است و سالها در خارج از کشور مشغول فعالیتهای زیرزمینی بود. بعد از حذف همه میراثداران واقعی ریزآبادی بزرگ در جدال میان میراثخوارانش، ناگهان تصمیم به بازگشت گرفت. او که دلبستگیهایی هم از دوران جوانی به مالک داشت، همچنان از همین نقطه ضعف آسیب دید و در فصل سوم شاهد بودیم که چگونه از همه طرف بازی خورد. پانی در تمام بازیهایی که مالک طراحی کرد تا بتواند فاتح هلدینگ ریزآبادیها باشد، نقش یک مهره را داشت که خودش احساس زرنگی میکرد اما هر بار بدتر از نوبه قبل زمینگیر شد و سوخت!
محمدحسین مهدویان/ کارگردان
از کارنامهاش چه میدانیم؟ مهدویان تا پیش از ورود به میدان سریالسازی، بهصورت مستمر و طی هفت دوره پیاپی، در جشنواره فجر حضور داشت و در سینمای ایران رکورد استمرار حضور در این رویداد را به نام خود ثبت کرد! جالب اینکه نقطه تولد او هم بهنوعی سریالسازی برای قاب تلویزیون بود. سریال مستند نمایشی «آخرین روزهای زمستان» به تهیهکنندگی حبیب والینژاد گروهی مستعد را به سینمای ایران معرفی کرد که تا سالها به نام گروه مهدویان شناخته میشدند. همان گروهی که در ادامه تجربه ساخت مستند نمایشی، «ایستاده در غبار» را روانه پرده سینما کردند و بلافاصله با تجربههای دیگری همچون «ماجرای نیمروز» و «لاتاری» جایگاهشان در سینمای ایران تثبیت شد. مهدویان این روزها در تدارک بازگشت به سینماست.
چه نقشی در «زخم کاری» داشت؟ « من همیشه به اقتباس فکر میکردم. برعکس چیزی که خیلیها به من گفتند؛ اینکه رفتن به سمت اقتباس خطرناک است. نمیدانم چرا این حرف را میزنند. درحالیکه من فکر میکنم ساخت فیلم بر اساس اقتباس، برعکس ریسک کار را پایین میآورد. به خاطر اینکه شما از میان آثار داستانی متعددی که قبلا در حوزه ادبیات تولیدشده حق انتخاب داری.» از همین منظر میتوان رمان «بیست زخمکاری» و مهمتر از آن مجموعه نمایشنامههای شکسپیر را باید انتخاب مهدویان برای ورود به میدان سریالسازی به شمار بیاوریم. انتخاب درستی که حالا تبدیل به یکی از موفقترین تجربههای این کارگردان در زمینه جذب گسترده مخاطب و «برندسازی» هم شده است. مهدویان درباره حجم بالای خشونت و کشتار در سریال «زخم کاری» هم نگاه متفاوتی دارد و میگوید: «فکر میکنم از داخل خون درآمدن رستگاری و رشد برای آدم ایجاد میکند. تصویر کردن عریان خشونت در هنرهای نمایشی و ادبیات، تا حدی مانع رواج خشونت در زندگی واقعی میشود.»
همزمان با این پروژه چه کرد؟ سال ۱۴۰۰ بود که مهدویان تسلیم وسوسه سریالسازی خود شد و زنجیره حضور متواتر خود در جشنواره فیلم فجر را که از سال ۹۴ کلید خورده بود، قطع کرد. بعد از فصل اول «زخم کاری» و در شرایطی که هنوز خبری از دنبالهسازی برای آن نبود، مهدویان فیلم سینمایی «مرد بازنده» را ساخت که تا به امروز آخرین تجربه کارگردانی او در سینما بوده است. او همزمان در مقام مشاور، تلاش کرد چهرههای تازهای را به سینمای ایران معرفی کند. برای «کت چرمی» به حسین میرزامحمدی مشاوره داد و برای «استاد» به عماد حسینی. مهمترین پروژهاش در مقام مشاور را اما باید سریال «سقوط» بدانیم که تدوینکننده همیشگی آثارش یعنی سجاد پهلوانزاده آن را کارگردانی کرد.
هادی بهروز/ مدیر فیلمبرداری
از کارنامهاش چه میدانیم؟ از همان زمان که «ایستاده در غبار» روی پرده رفت و به پشتوانه اعتبار آن، تجربه قبلی مهدویان یعنی «آخرین روزهای زمستان» هم بیشتر به چشم آمد، یکی از مهمترین امتیازات هر دو پروژه از نگاه متخصصان، تصاویر و قاببندیهای آنها بود. آرامآرام نام هادی بهروز در کانون توجه قرار گرفت. تصویربردار جوان و در عین حال بلند پروازی که برای تحقق ایدهآلهایی که در ذهن داشته، سراغ آرشیوهای خاکگرفته رفته و فیلم «ایستاده در غبار» را با نگاتیوهای قدیمی و بهصورت کاملا کلاسیک به تصویر درآورد. بهروز در ادامه همکاریاش با مهدویان در «ماجرای نیمروز» و «لاتاری» هم خوش درخشید تا ثابت شود آنچه بهعنوان برگبرنده در اختیار این کارگردان قرار گرفته، تاریخ مصرف نداشته است!
چه نقشی در «زخم کاری» داشت؟ در تجربههایی مانند «زخم کاری» آنچه از نظر فنی اهمیت بسیار بالایی دارد، توفیق در فضاسازی است. کارگردان برای رسیدن به این توفیق چند ابزار کلیدی در اختیار دارد که قطعا برصدر فهرست آن، مدیر فیلمبرداری قرار میگیرد. هادی بهروز بعد از تجربه موفق «لاتاری» در زمینه سینمای اجتماعی، اینبار با نگاه و سلیقهای متفاوت با مهدویان همراه شد و «زخم کاری» را تبدیل به یکی دیگر از توفیقات خود در عرصه مدیریت فیلمبرداری کرد. او پیشتر درباره تکرار همکاریهایش با مهدویان گفته بود: « این مساله سبب میشود که اتفاق نظر میان عوامل اصلی کار بوجود آید و زمان کمتری برای هماهنگی آنچه که کارگردان و دیگر عوامل اصلی نیاز دارند، صرف شود، البته در میان فیلمهایی که مهدویان ساخته است شاید در ترکیب بازیگران، گروه تولید و یا تهیهکننده کار تغییر ایجاد شود، اما باز هم تکرار میکنم نفرات اصلی که بار هنری و فنی کار روی دوششان است، تا امروز ثابت بودهاند.»
همزمان با این پروژه چه کرد؟ مانند باقی اعضای ثابت تیم مهدویان، هادی بهروز هم در طول نزدیک به یک دهه، تمرکز اصلیاش را بر حضور در همین ترکیب گذاشته و بیاغراق هم باید او را یکی از ستونهای اصلی این تیم بدانیم. بهروز در تصویربرداری فیلمهای «ایستاده در غبار»، «ماجرای نیمروز»، «لاتاری»، «ترور سرچشمه»، «ردخون»، «درخت گردو»، «شیشلیک» و «مرد بازنده» تا به امروز همکاری مستمری با مهدویان داشته و سریال «زخم کاری» را هم میتوان در امتداد همین تجربهها توصیف کرد. هادی بهروز اما تجربه عجیبی هم در همکاری با مهران مدیری برای سریال «هیولا» داشت که هیچ نسبتی با کارنامهاش نداشت. او تصویربرداری فیلم سینمایی «علفزار» را هم در کنار کاظم دانشی در کارنامه خود ثبت کرده است.
حبیب خزاییفر/ آهنگساز
از کارنامهاش چه میدانیم؟ حبیب خزاییفر آهنگسازی متولد ابتدای دهه ۶۰ در تهران است. از حوالی ۱۶ سالگی نوازندگی سازهای پیانو، سلفژ و تئوری موسیقی را فراگرفت و این فرصت را به دست آورد تا در یک گروه موسیقی کُر به عنوان آهنگساز و همخوان فعالیت حرفهای در عرصه موسیقی را آغاز کند. او که در مسیر توسعه فضای فعالیتهای هنری، تجربه آهنگسازی برای چند تئاتر کودک و حتی آنونس را بهدست آورد، از استعدادهای جوانی بود که در گروه تولید مستند تحسینشده «آخرین روزهای زمستان» هنرنماییاش به چشم آمد و تبدیل به یکی از همراهان همیشگی مهدویان و تیمش شد. خزاییفر تا به امروز آهنگساز همه ساختههای مهدویان بوده و برای «درخت گردو» نامزد سیمرغ هم شد.
چه نقشی در «زخم کاری» داشت؟ «محمدحسین مهدویان مانند دیگر آثارش از همان ابتدای شکلگیری ایده سریال زخم کاری آن را با من مطرح کرد. به پیشنهاد او رمان بیست زخم کاری را خواندم و تم اولیه موسیقی را بر اساس رمان ساختم. پس از آنکه فیلمنامه آماده شد و پیش رفتیم، اتودهای دیگری زدم اما احساس کردم ایده اولیه از همه جذابتر است. از ابتدا به این فکر میکردیم که سریال زخم کاری، از دیگر آثار خود محمدحسین مهدویان و حتی از دیگر سریالهای ساخته شده متفاوتتر است، به گونهای که در این ژانر تولید زیادی نداشتیم. پس من هم تلاش کردم کاری متفاوت بسازم و میتوانم بگویم موسیقی این سریال نسبت به دیگر آثاری که ساختهام، متفاوت است و گمان میکنم این سبک موسیقی برای فیلم در ایران کمتر استفاده و تولید شده است.» خزاییفر خودش تجربه «زخم کاری» را اینگونه روایت کرده و چه کسی میتواند در این گزاره تردید کند که ملودی او امروز اصلیترین شناسنامه این پروژه است؟
همزمان با این پروژه چه کرد؟ همین امسال فیلم مهم «بیبدن» را در ترکیب اکران سینماها داشت. حبیب خزاییفر هر چند تمرکز اصلیاش در سالهای اخیر را برهمکاری با محمدحسین مهدویان گذاشته اما همکاریهای درخشانی با کارگردانان دیگر هم داشته است. آهنگسازی برای فیلم «چهارراه استانبول» به کارگردانی مصطفی کیایی یکی از همین تجربهها بود که با ملودی خزاییفر تبدیل به تنها روایت تصویری سینمای ایران از تراژدی آتشسوزی ساختمان پلاسکو شد. خزاییفر برای مستندهای شاخصی همچون «جایی برای فرشتهها نیست» و «مهمانی خداحافظی» هم آهنگسازی کرد. فیلم سینمایی «کاپیتان» هم با موسیقی متن خزاییفر به جشنواره فجر رسید. موسیقی متن سریال «سقوط» را هم میتوان از تجربههای شاخص این آهنگساز در شبکه خانگی در کنار «زخم کاری» به شمار آورد.
محمدرضا تختکشیان/ تهیهکننده
از کارنامهاش چه میدانیم؟ اگر او را یکی از جعبهسیاههای تاریخ سینمای ایران بخوانیم، بیراه نگفتهایم. محمدرضا تختکشیان از باسابقهترین فعالان سینمای ایران است که در همان سالهای ابتدایی پس از انقلاب، در شکلگیری دوران تازه سینمای ایران بهخصوص در حوزه هنری حضور داشت اما در تمام این سالها کمتر تن به مصاحبه بهویژه درباره تجربیات و خاطراتش داده است. او در قریب به چهاردهه فعالیت در سینمای ایران تهیهکنندگی فیلمهای متفاوتی همچون «من ترانه ۱۵ سال دارم»، «دیوانهای از قفس پرید» و «کارگردان مشغول کارند» را در کارنامه داشته است. اینکه دامنه همکاریهای تهیهکنندهای از مانی حقیقی و کمال تبریزی تا احمدرضا معتمدی و ابوالقاسم طالبی را در بر بگیرد، نشان از جایگاه متمایز او در سینمای ایران دارد.
چه نقشی در «زخم کاری» داشت؟ مگر میشود پروژهای با مختصات «زخم کاری» به سرانجام برسد و نقش تهیهکننده درآن کمرنگ باشد. بهخصوص وقتی به یاد میآوریم این پروژه در میانه پخش همان فصل ابتدایی با هجمههای جدی مواجه شد و تا مرز توقیف هم پیش رفت اما تختکشیان استخوانخردکردهتر از آن بود که عقبنشینی کند و در همان ایام شخصا در ساترا حاضر شد و با هوشمندی اعلام کرد: «وجود نظرات موافق و مخالف میتواند به بهتر شدن کیفیت آثار کمک کند. حتی در مواقعی که با برخی نظرات مخالف باشم میتوانیم با هم بحث کنیم و به یک نتیجه درست برسیم. ما وقتی با کارگزارهای محترم ساترا آشنا شدیم و همکاری کردیم که نیمی از سریال را ساخته بودیم و فیلمنامه کامل بود. من میدانم برای کجا فیلم میسازم و در نهایت باید از نهادی مانند ساترا یا ارشاد مجوز بگیرم.» همین گفتههای از سر پختگی، بخش عمدهای از حواشی پروژه را از آن دور کرد تا به فصل چهارم برسد.
همزمان با این پروژه چه کرد؟ حدود دو سال قبل از پخش اولین فصل از «زخم کاری» تختکشیان در راستای همکاریهای متمایز خود در سینما، بهعنوان تهیهکننده پای کار سروش صحت رفت تا در اولین دورخیز سینماییاش فیلم محبوب «جهان با من برقص» به سرانجام برسد. این همکاری آنقدر برای هر دو طرف شیرین بود که صحت برای اولین تجربه سریالسازی خود در شبکه نمایش خانگی هم سراغ تختکشیان رفت و ماحصل این همکاری به سریال متفاوت «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» انجامید. پروژهای که بیتردید بهدلیل فضای متفاوت و پرریسک آن، هر تهیهکنندهای تن به تولید بیدردسر آن نمیداد و سروش صحت این شانس را آورد که تختکشیان به پشتوانه همکاری سینمایی قبلی، تا انتهای پای این سریال هم ایستاد.