وقتی اتوبوس می روید ، اشتباه می کنید ، قطار/ قبیله یک جناح خاص است
حال ، چه اتفاقی می افتد اگر فرماندار درگیر یک جنگ شناختی پیچیده و چندگانه باشد ، رسمی برای فعال کردن یکی از غیر واقعی ، قومی ، مذهبی و غیره چیست؟ چگونه به یک ابزار قطبی تبدیل می شود؟
رسانه های عمومی برای توجیه و توضیح تصمیمات ، سیاست ها و روندها به تولید استدلال های عمومی می روند. رسانه های عمومی کالای جمعی را می شناسند و در مورد فصول تولید مشترک پیامی ارسال می کنند. رسانه های عمومی سرگرمی را می شناسند و به دیالکتیک پیام و سرگرمی و …
اگر ساختار ، سیاستها و رفتارهای عوامل رسانه ای به جای هدف قرار دادن آرزوهای ملی برای بخشی از کمپین سیاسی و اجتماعی یک جناح خاص ، تدوین شود ، رسانه ها نه تنها می توانند شکست را تعمیر کنند بلکه بخشی از خود این رویداد خواهند بود. رفتارهای غیر ضروری مدیران رسانه در حمایت از افراد خاص در زمینه سیاست یا انتقادات صریح از رقبا و جریان های دیگر ، مخاطبان رسانه را به همان فعال سیاسی تبدیل می کند که باعث می شود رفتارهای مثبت رسانه ها مؤثر و نامناسب تر یا نامناسب باشد.
سرمایه یک رسانه در مطالعه و دوربین آن برای مخاطب است. اگر چند سال رسانه ای را برای فرار از مخاطب هدایت کنیم ، به طور طبیعی در شرایط دشوار هزینه بیشتری خواهیم داشت. چنین رسانه هایی در بحران فاقد عزت نفس هستند ، و معاهدات مرعوب و غیر حرفه ای پدیده ها را درمان می کنند و رفتار شکست را نشان می دهند.
واسطه ای که با منابع انسانی به دور از اصول حرفه ای سر و کار دارد و اتوبوس را می گیرد و قطار را می گیرد. نیرویی که به جای غرق شدن در رسانه ها و لفاظی های آنها ، برای رسانه ها هزینه خواهد کرد و شکست های اجتماعی را فعال می کند. ابزاری که در آن نیروهای آنها رئیس رسانه ها را تعیین می کند و با فشار اجتماعی ، از تصمیمات اصلاحی خودداری می کند ، نمی تواند در مورد بحران تصمیم بگیرد. به جای دیدن مشکلات و رفتن به راه حل های واقعی ، رسانه هایی که چنین چارچوبی را انجام داده اند و ابتدا به توطئه های پنهان مربوط می شوند.
23302