چرا تحسین دیگران به چشم مان نمی آید / راه های پذیرش تحسین چیست؟
راهنماتو – یک نویسنده معروف حوزه روانشناسی میگوید: «زمانی که کتاب جدیدم، منتشر شد و تحسینها به سمتم گسیل شدند، منتقد درونیام آرام در گوشهای نشست و با خود گفت: “بیا خیلی خودمان را گم نکنیم.”
این عبارت برای شما هم آشناست؟
به گزارش راهنماتو، لیزا بلوم، نویسنده کتاب «کارهای بیاهمیت را کنار بگذار: آنچه مهم است را انجام بده، نه هر کاری را» میگوید، حتی وقتی کتابش به عنوان جدیدترین کتاب پرفروش در آمازون رتبه اول را کسب کرد، ذهن او به طرز عجیبی هر کلمهی مهربانی که به سمتش میآمد را کمارزش میکرد. این چه؟ برایتان آشناست؟
بلوم توضیح میدهد: «مثلاً وقتی کسی بهم گفت که “نتوانستم کتاب رو زمین بذارم [انقدر که جذاب بود]”، ذهن من که همیشه آماده بود لحظهها را کمرنگ کند، به آرامی گفت: “این آدمها فقط مهربان هستند.”»
او ادامه میدهد: «یک خواننده دیگر برایم نوشت: “نوشتار شما خیلی قوی است”، اما من تنها به این فکر میکردم که “احتمالا نمیخواهند احساسات من را جریحهدار کنند.”»
«یکبار هم کسی گفت: ” این کتاب واقعاً برای من منبع الهام بود”، ولی منتقد درونیام آن را به جمله «خوبه، حداقل فکر نکردند که وحشتناکه” تقلیل داد.»
بلوم ادامه میدهد: «حتی جملهای پرشور مثل اینکه “نمیتوانم صبر کنم که این کتاب را با دوستانم به اشتراک بگذارم”، باعث شد من فکر کنم: “واقعاً منظورشان این نیست—فقط دارند چیزی که فکر میکنند من دوست دارم بشنوم را میگویند.»
آیا کل این ماجرا در بافتها و زمینههای دیگر برای شما هم آشناست؟
بلوم توضیح میدهد که هرچند که بازخوردها بسیار مهربان و واقعی بودند، «گفتوگوی درونی من به هر طریقی میخواست راهی برای نادیده گرفتن آنها پیدا کند و آنها را کماهمیت جلوه دهد. انگار به تحسینها آلرژی داشتم، همیشه در حال کمارزش کردن چیزی که من و همکارانم به سختی خلق کرده بودیم، بودم. به نظر میرسید که تنها نیستم و این احساس برای بسیاری از افراد دیگر نیز وجود دارد.»
چرا تحسینها باعث ناراحتی ما میشوند؟
برای بسیاری از افراد، تحسینها به شکلی متناقض هم باعث شادی و هم اضطراب میشوند. یک واژه مهربانانه درباره موفقیتها، استعدادها و حتی ظاهر ما میتواند به ما حس نالایق بودن و ناصادق بودن، بدهد. این احساس ناراحتی معمولاً ناشی از احساس ناامنیهای عمیق یا صدای غرزنندۀ دغلباز درونمان است که میخواهد ما را مجاب کند که ارزش این همه استقبال شدن از سمت دیگران را نداریم یا اینکه به اندازهای که دیگران فکر میکنند، خوب نیستیم.
روانشناسان این حس معذب بودن را به «تناقض شناختی» نسبت میدهند. تناقض شناختی ناشی از زمانی است که خود-ادراکی ما با احساسی که دیگران نسبت به ما دارند، همراستا و مطابق نیست. اگر شما بدترین منتقد خودتان باشید و بعد بشنوید که «تو در انجام این کار عالی هستی»، این عبارت به نظرتان آزاردهنده میآید، چون با روایتی که از خودتان در ذهنتان خلق کردهاید، مطابقت ندارد. شما در ذهنتان فکر میکنید که «خیلی بهتر میتوانستم انجامش بدهم.»
این برخورد معمولاً منجر به واکنشهای خودکاری مانند طفره رفتن (مثلاً «آره، خیلی مهم نبود») یا کمارزش کردن (مثل «واقعا منظورشان این نیست») میشود. در حالی که این واکنشها ممکن است اضطراب اولیه را کاهش دهند، اما اجازه نمیدهند که از تاثیر مثبت کلمات مهربان کاملاً بهرهمند شد.
تحقیقات نشان میدهند که این مشکل به طور خاص برای زنان بیشتر است. زنان اغلب به گونهای تربیت میشوند که متواضع باشند و بیشتر بر دیگران تمرکز کنند. بنابراین تحسینها میتوانند مانند نورافکنهایی به نظر برسند که نقصهای خیالی را آشکار میکنند. افزوده شدن این احساس به فشار «کمالطلبی» که اغلب زنان احساس میکنند، باعث میشود که عبارتی مثل «کارت عالی بود!»، که با نیت خبر گفته میشود، تبدیل به یادآوریکننده نقصهایمان شود.
چرا یادگیری پذیرش تحسینها اهمیت دارد؟
پذیرفتن تحسینها تنها به معنی تقویت «نفس/ایگو» نیست؛ بلکه به معنی ایجاد ارتباط است. تحسینها، مهربانیهای کوچکی هستند که میگویند: «من تو را میبینم. تو برای من مهمی.»
وقتی تحسینها را نادیده میگیریم، به طور ناخواسته، آسیبپذیری و تفکر شخصِ دهنده را نادیده میگیریم. علاوه بر این، یادگیری پذیرش تحسین میتواند به فرد کمک کند تا سناریوهای شک درونی خود را بازنویسی کند. وقتی که تمرین میکنیم تا بازخورد مثبت را بپذیریم، نه تنها ارزش خود را تایید میکنیم، بلکه روابطی که زندگی را غنی میکنند نیز تقویت میشوند.
چگونه پذیرش تحسینها را بهتر کنیم؟
اگر تحسینها باعث ناراحتی و معذبشدنتان میشوند، بدانید که تنها نیستید، اما خبر خوب این است که میتوان فرد را آموزش داد تا آنها را با ظرافت بپذیرد. در اینجا سه راهبرد عملی آورده شده است:
1. بگویید متشکرم و مکث کنید: سادهترین راه پاسخ به تحسین، ابراز قدردانی صادقانه است. یک تشکر ساده که از ته دل است، نشان میدهد که فرد کلمات مهربان را بدون کمارزش کردن یا کماهمیت کردن آنها ارج مینهد. از توضیح دادن یا کمارزش کردن خودداری کنید. اجازه بدهید که تحسین در فضا بماند.
تحسین: «شما در این پروژه عالی عمل کردید.»
پاسخ: «متشکرم! این [تحسین] برای من خیلی ارزشمند است.»
2.از دام طفره رفتن خودداری کنید: وسوسهانگیز است که تحسین را با جملاتی مانند «آره، هیچ چیز خاصی نبود» یا «واقعاً یک کار تیمی بود» به فرد یا افراد تحسینکننده برگردانید و کار خودتان را کمارزش کنید. در حالی که این پاسخها ممکن است شما را متواضع نشان دهند، میتوانند به طور ناخواسته تحسین را کمارزش کنند و باعث شوند فرد تحسینکننده احساس طرد شدن و نادیده گرفته شدن، بکند. به جای آن، سعی کنید سهم خود را بپذیرید.
تحسین: «ارائه شما بسیار مناسب و مرتبط با بحث بود.»
طفره رفتن: «آره، فقط شانس آوردم که زمانبندی رو از دست ندادم.»
پاسخ بهتر: «متشکرم! خوشحالم که آن را مفید یافتید.»
3. بازاندیشی و فرصت دادن برای جذب شدن تحسین: تحسینها اغلب گذرا به نظر میرسند، اما میتوان آنها را ماندگار کرد. زمانی برای تفکر در مورد کلمات مهربان بگذارید و بگذارید در ذهن شما جا بیفتند. نوشتن تحسینها میتواند کمک کند—یک «دفتر تحسین» میتواند در روزهای سخت شما را به یاد نقاط قوتتان بیندازد.
تحسین: «مشاوره شما واقعاً به من کمک کرد.»
تفکر: بعداً به خود یادآوری کنید: «دیدگاه من در زندگی یک فرد تفاوت ایجاد کرد.»
تحسینها را به عنوان هدیههای ارتباطی ببینید
یکی از راههای تغییر نگرش، دیدن تحسینها به عنوان هدیه است. وقتی کسی کلمات مهربان میگوید، در واقع تجربه مثبت خود را از شما به اشتراک میگذارد. پذیرش تحسین با لطف، مانند این است که بگویید: «به خاطر هدیهای که من دادی ازت متشکرم و برای من خیلی ارزشمندت است.» این تغییر نگرش میتواند به فرد کمک کند تا تحسینها را به عنوان ارزیابیهایی از ارزش خود نبینید و به جای آن آنها را به عنوان پلهای ارتباطی در نظر بگیرد.
پذیرش مهربانی ممکن است گاهی در شما احساس ناراحتی یا معذب بودن ایجاد کند، اما فرصتی برای رشد است. وقتی اجازه میدهیم تحسینها در ما جا بیفتند، نه تنها ارزش خود را میشناسیم، بلکه شخصی را که آنها را ارائه کرده است نیز گرامی میداریم. در این روند، فضایی برای ارتباط عمیقتر، شادی بیشتر و اعتماد به نفس بیشتر – هم برای خودمان و هم برای اطرافیانمان- ایجاد میکنیم.
نویسنده: لیزا بلوم