جوک‌

چرا فیلمسازان از فردین استفاده نکردند؟

آیا روزی که فردین به عنوان یک جوان زیبا و جذاب و خوش‌تیپ برای اولین بار وارد سینمای ایران شد و مورد بهره‌برداری قرار گرفت، خودش واقعا تصمیم داشت آن کاراکتر سخیف و آبگوشتی را ارائه بدهد و تیپ یک فرد لوده و بی‌منطق و شعارگو و نیمه‌خل را به سینمای فارسی بیاورد؟

تقی مختار بازیگر، کارگردان، روزنامه‌نگار و منتقد سینما بود که وقتی در اوایل دی‌ماه ۱۳۵۲ با خبرنگار مجله‌ی «سپید و سیاه» درباره‌ی کارهایش و نیز سینمای ایران به طور مفصل صحبت کرد، به طور ویژه به کاراکتر فردین پرداخت. او که در همان زمان با فردین همکاری هم می‌کرد، این ستاره‌ی سینما را «یکی از قربانیان سیستم دغلکار و کثیف سینمای امروز» دانست. در ادامه بخش‌هایی از این گفت‌وگو را به نقل از «سپید و سیاه» به تارخی ۵ دی ۱۳۵۲ می‌خوانیم:

مختار! راجع به فردین چه می‌گویی؟ فردین که به هر حال با آن‌که «غول غول‌های سینما» لقب گرفته، گروه عظیمی از مردم و صاحب‌نظران بیش از نیمی از گناه سینمای فارسی را به گردن او می‌دانند؟

من راجع به «فردین» حرفی ندارم بزنم. برای این‌که در سال‌های اخیر فردین دیگر مثل قدیم برو بیایی ندارد. دیگر مثل چند سال پیش در سینمای ما مطرح نیست و اگر حمل به این نکنید که من با او روابط کاری یا دوستی خاصی دارم که نمی‌خواهم او را از دست بدهم (چون در سینمای ما فورا چنین شایعاتی را درست می‌کنند) می‌خواهم بگویم که خود فردین هم متاسفانه یکی از قربانیان سیستم دغلکار و کثیف سینمای امروز ماست.

نه فکر کنید که دارم از او دفاع می‌کنم. برای این‌که همه می‌دانیم که فردین به هر حال متعلق به یک سینمای تجاری بوده که به میزان وحشتناکی پسند و سلیقه‌ی مردم را در مورد سینما خراب کرده است. ولی واقعا بیایید انصاف بدهیم و یک بار قضیه‌ی «فردین» را که قضیه‌ای سخت قابل توجه و بحث‌انگیز است، به طور منطقی و درست و اصولی بررسی کنیم.

آیا روزی که فردین به عنوان یک جوان زیبا و جذاب و خوش‌تیپ برای اولین بار وارد سینمای ایران شد و مورد بهره‌برداری قرار گرفت، خودش واقعا تصمیم داشت آن کاراکتر سخیف و آبگوشتی را ارائه بدهد و تیپ یک فرد لوده و بی‌منطق و شعارگو و نیمه‌خل را به سینمای فارسی بیاورد؟ یا آن‌که عده‌ای از این تهیه‌کننده‌ها بودند که با سوءاستفاده از وجود این جوان و سوءاستفاده از عدم آگاهی‌اش به عمق مسائل هنری و اجتماعی، آمدند و از فردین آکتوری ساختند که پس از سال‌ها زحمت کشیدن در سینمای فارسی و حتی پس از شدیدترین تاثیرگذاری‌ها در این سینما، اکنون چوب همان سوءاستفاده‌ها را بخورد؟

آن‌ها از فردین چنان کارکتری ارائه دادند و به تثبیت رساندند که سال‌ها بعد، هیچ‌کدام از فیلم‌سازان جوان و روشنفکر ما که انصافا همه‌شان معتقدند فردین یکی از زیباترین و خوش‌تیپ‌ترین آکتورهای ایران است و واقعا استعداد مطرح شدن در سینمای جهانی را دارد و نرمش او در کار بازیگری‌اش حیرت‌آور است، نتوانستند با او همکاری کنند و با آن‌که به‌شدت به همکاری با او علاقه‌مند بودند، نتوانستند از وجود او در فیلم‌های خود استفاده کنند. می‌دانید چرا؟ چون تیپی که فردین در آن جا افتاده بود، یا بهتر است بگویم فردین را در آن جا انداخته بودند، چنان بود که در صورت ظاهر شدن در فیلم‌های این کارگردانان جوان، کلاس فیلم‌شان را عوض می‌کرد؛ زیرا به‌راستی بسیار مشکل و حتی محال است بتوان به تماشاچی قبولاند که فردین جز آن نقش‌های معروف به آبگوشتی قادر به ایفای نقش‌های دیگری هم هست.

مگر جلال مقدم، کارگردان روشنفکر و تحصیل‌کرده‌ی ایران، با شرکت همین فردین فیلم نساخت؟ و مگر فردین در این فیلم (راز درخت سنجد) بهترین بازی دوران هنرپیشگی‌اش را ارائه نداد؟ پس نتیجه چه شد؟ هیچ، دیگر کار از کار گذشته بود و مردم دیگر نمی‌توانستند فردین را در تیپی غیر از همان تیپ جا افتاده و متاسفانه مبتذل بپذیرند. تازه به یاد داشته باشیم که مقدم اولا در کنار فردین عده‌ای از بهترین هنرمندان تئاتر ایران را قرار داده بود، ثانیا سعی کرده بود فردین را از همان تیپ معروفش زیاد هم دور نکند. اما تمام این تلاش‌ها بیهوده بود زیرا فردین هم دیگر قربانی همین سینما شده بود. کما این‌که همان توطئه‌گران فسیل‌شده نقشه کشیده‌اند تا ما جوان‌ها را هم به همین شکل یا به شکل‌های دیگر قربانی کنند. ولی غافل از آن‌که ما ممکن نیست به این طریق قربانی شویم.

این را هم بگویم که متاسفانه بسیاری از آدم‌های سینمای ما آن‌قدر بی‌چشم‌ورو و بیگانه با خصلت‌های انسانی هستند که تا جایی که می‌توانند آدم را می‌چلانند و ازش بهره‌برداری می‌کنند و به نفع خودشان بزرگش می‌کنند و از کنارش پول درمی‌آورند اما همین‌که خواست و پسند زمانه عوض شد و سلیقه‌ی مردم فرق کرد، او را چنان می‌کوبند و کنار می‌گذارند که دچار بحران‌های روحی می‌شود. از این آدم‌ها در همین مدت کوتاه تاریخ سینما نمونه‌های فراوان داشته‌ایم.

که یک نمونه‌اش هم «فردین» است، بله؟

واقعا همین‌طور است. فردین هر کسی بوده و هر کاری کرده است، نباید از یاد برد که حداقل یک خدمت بزرگ به این سینما کرده است و آن این‌که سینمای ما را به یک ترقی اقتصادی چشم‌گیر و دور از انتظار رسانده است. فردین کسی بود که سد دستمزد هنرپیشه‌ها را شکست و ناگهان دستمزدها را به چند برابر رساند، کسی بود که فروش فیلم‌فارسی را از مرز یک میلیون تومان گذراند، کسی بود که برای این سینما تماشاچی بیش‌تری ساخت. هرچند که این تماشاچی بدسلیقه بود، ولی به هر حال به سینما می‌آمد و می‌شد بعدها او را ساخت و از او استفاده کرد. فردین کسی بود که دروازه‌های داخلی سینمای ما را برای اولین بار باز کرد. او حتی سوداهای بزرگ‌تری داشت: به کشورهای هم‌جوار و حتی به ایتالیا رفت و در فیلم‌های آن‌ها بازی کرد. ولی متاسفانه چیزی را به سینما حقنه کرده بودند که «سینمای واقعی» نبود و به همین جهت فردین با تمام تلاش‌ها چنان که باید موفق نشد…

اما علاوه بر همه‌ی این‌ها، من همیشه در مراوداتی که با فردین داشته‌ام، در او یک روحیه‌ی انسان‌دوستی و جوانمردی دیده‌ام که شاید علت اصلی‌اش سابقه‌ی ورزشی او و برخورداری‌اش از روحیه‌ی ورزشکارانه باشد. من هرگز ندیدم فردین نسبت به کسی بدخواهی کند، برای کسی بزند، بگوید که فلانی در این فیلم نباشد تا من در آن بازی کنم. البته فردین هم مثل غول‌های موجود سینما همیشه به خودش فکر کرده و همیشه سعی داشته است «نفر اول» باشد ولی فکر می‌کنم این راه مبارزه‌ی مشروع هر قهرمانی است که می‌خواهد مقام قهرمانی خود را حفظ کند. اما فردین در این مواقع همیشه سعی می‌کرد خودش سریع‌تر از بقیه بدود، نه این‌که پاهای دیگران را قطع کند تا آن‌ها از رفتن بمانند و خودش با راه رفتن لنگ‌لنگان قهرمان مسابقه‌ی دو شود.

همین فردین، فراموش نکرده‌ایم که بعد از تحولاتی که از سال ۴۸ به بعد در سینما به وجود آمد، چه تلاشی کرد تا خود را با این تحول وفق بدهد کما این‌که هنرمندان معروف تئاتر و سینمای روشنفکرانه مثل انتظامی و نصیریان و جوانمرد را دور خود جمع کرد و حتی طی یک اعلامیه‌ی رسمی در روزنامه‌ها اعلام کرد که می‌خواهد فیلم‌هایی با شرکت این گروه و خودش بسازد و حتی از تئاترهای معروف و با ارزش ایران فیلم تهیه کند و بدین‌گونه تئاتر را در سطح کشور گسترش دهد. فراموش نکرده‌ایم که هر وقت کارگردان خوب و تحصیل‌کرده و روشنفکر خواست با فردین کار کند، فردین بدون چشم‌داشت‌های معمولی با او همکاری کرد.

اما تهیه‌کنندگان و کارگردانانی که از او با آن همه نرمش و انعطاف و استعدادش، یک بت پوشالی ساخته بودند، در این مرحله هم دست از سر او برنداشتند و او را در فشار گذاشتند که تیپ خود را عوض نکند تا مبادا شکست بخورد. درنتیجه کارگردان‌های جوان که حاضر نبودند همان بنجل‌ها را بسازند فردین را به‌کلی کنار گذاشتند.

خوب به یاد دارم که چند سال پیش، همین تهیه‌کننده‌ها پشت دفتر فردین صف می‌کشیدند و بدون این‌که سناریویی در دست داشته باشند، با او قرارداد می‌بستند تا به اتکای نام او از شهرستان‌ها پول بگیرند و بار خودشان را ببندند. حتی بودند تهیه‌کنندگانی که روز جمعه‌ی فردین را در ازای بیش از سیصد هزار تومان می‌خریدند و حتی دیده بودم فردین قراردادهایی بسته که در آن‌ها زمان مشخصی تعیین نکرده، بلکه قید کرده است که هر وقت فرصت و مجال داشته سر جلسات فیلم‌برداری حاضر خواهد شد… اما حالا همین تهیه‌کننده‌ها با همین آدم رفتاری دارند که هیچ‌کس با برادرش که در زندان است، این رفتار را ندارد!

گریه‌های دردناک فردین

من خود یک روز در یک گفت‌وگوی خصوصی و خیلی دوستانه که در دفتر فردین با او داشتم (و آن روز آن‌قدر دلش گرفته بود که در کمال صمیمیت با من درد دل می‌کرد) حرف‌هایی از دهان او شنیدم که فکر می‌کنم برای جوانانی مثل من بزرگ‌ترین پندهاست، درسی است تا از آن عبرت بگیریم و خود را ملعبه‌ی دست آن عده از تهیه‌کنندگان نکنیم و خودمان به فکر پرستیژ و شخصیت خودمان باشیم. آن روز فردین در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود (و دیدن گریه‌ی او برای من چقدر دردناک بود) می‌گفت:

– حکایت من، درست مثل حکایت آن آدمی است که وضع مالی و اجتماعی فوق‌العاده درخشانی دارد و عده‌ی زیادی دور و برش جمع شده‌اند و از صبح زود به خانه‌اش می‌آیند، با او همه‌جا می‌روند، از او سوءاستفاده می‌کنند، در کنارش می‌خورند، ولی همین که به هر علتی تزلزلی در وضع او به وجود آمد و موقعیت درخشانش را از دست داد، فراموشش می‌کنند و می‌روند و دیگر پشت سرشان را نگاه نمی‌کنند و حتی به او تسلیت هم نمی‌گویند. و تازه وقتی یکی از آن‌ها پس از مدت‌ها به او تلفن می‌زند، یا می‌خواهد از او پولی قرض بگیرد، یا می‌خواهد او برایش کاری انجام دهد.

البته فردین از دوستان مطبوعاتی‌اش نیز خیلی گله داشت. او می‌گفت:

– همین مجلات و روزنامه‌هایی که وقتی من برای شش ماه بعد قرارداد بازی در یک فیلم را می‌بستم، عکس و خبر مربوط به آن را چاپ می‌کردند و ناگهان در یک هفته عکس من در روی جلد چند مجله چاپ می‌شد، حالا پس از مدت‌ها هم که عکس کوچک و خبر مختصری از من چاپ می‌کنند، می‌بینم به من نیشی زده‌اند و به هر حال آزرده‌خاطرم کرده‌اند…

پس فردین هم یکی دیگر از قربانیان این سینماست. این سیستم آلوده‌ی ستاره‌سازی و این سینمایی که با چنین وضعی به هر حال حاصلی ندارد، جز خراب کردن آکتورها و از بین بردن شخصیت ذاتی‌شان و سوءاستفاده از وجود آن‌ها. همین سرکردگان این گروه مبتذل‌ساز هستند که حتی به فیلم‌سازان موج جدید ما آن‌قدر فشار آورده‌اند که آن‌ها را مجبور کرده‌اند تا خود را کنار بکشند و گروه جداگانه‌ای تشکیل بدهند و حالا همین‌ها دم از اصلاحات می‌زنند. ولی این‌که چهار تا کارگردان مبتذل‌ساز را از بین خودشان بیرون بکنند، چه فایده‌ای دارد؟ این چاره‌ی اصلی نیست، زیرا کسی که در مرحله‌ی اول سناریوی چنین کارگردانی را تایید می‌کند، خودش مقصر و مبتذل‌ساز است، و این عده‌ایی از همین تهیه‌کنندگان هستند که کارگردان را وادار می‌کنند تا در فیلم خود فلان صحنه‌ی زد و خورد مسخره، فلان صحنه‌ی آبگوشتی و فلان قر کمر و رقص شکم را هم بگنجاند.

منبع خبر

مطالب مشابه را ببینید!