۶ حالتی که بعد از بیکاری احتمال دارد به سراغمان بیاید
بنا بر یافتههای یک پژوهش «ننگ اجتماعی بیکاری، بحران هویت، بحران اقتصادی، بحران خانوادگی، تجربه شرمساری و روانرنجوری، ابعاد مختلف تجربه افراد از بیکاری است که در نهایت در مقوله شرم اجتماعی بیکاری صورتبندی میشود».
در شرایط دشوار اقتصادی و تنگناهای حاکم بر بنگاههای تولیدی، توجه بیش از پیش به کارگران بهعنوان سرمایههای ارزشمند کشور و موتور محرک توسعە اقتصادی ضروری به نظر میرسد. در ارتباط با مسائل کارگران باید گفت ناامنی شغلی و بیکاری میتواند تاثیر عمیقی بر زندگی شخصی و آینده شغلی افراد داشته باشد و آنها را با بحرانهایی نظیر از دست دادن هویت، مشکلات اقتصادی و خانوادگی مواجه کند. این واقعیت میطلبد که با استفاده از پژوهشهایی آگاهیبخش توجه ویژهای به زندگی کارگران صورت گیرد.
در خصوص این موضوع، پژوهشهایی انجام شده است. یکی از این پژوهشها با عنوان «شرم اجتماعی بیکاری: مطالعه زمینهای در میان کارگران بیکارشده» را «محدثه ضیاء ناصرانی» به اتفاق سه تن از چهرههای دانشگاهی حوزه جامعهشناسی در دانشگاههای یزد و گیلان به انجام رساندهاند.
این مقاله به منظور فهم فرآیند مقابله و کنار آمدن کارگران با بیکاری و آسیبهای مرتبط با آن نوشته شده است. برای جمعآوری دادههای مورد نیاز، پژوهشگران در سه نقش کارگر، محقق و کارمند یک سازمان حمایتگر به میدان تحقیق وارد شدهاند.
برای انتخاب مشارکتکنندگان از روش نمونهگیری هدفمند و نمونهگیری نظری استفاده شده است. تجزیه و تحلیل دادهها در چارچوب نظریه دادهبنیاد برساختگرا انجام و متن در سه سطح اولیه، متمرکز و نظری کدگذاری شده است.
یافتههای پژوهش نشان میدهد که تجربه بیکاری ابعاد و پیامدهای مختلفی دارد از جمله داغ ننگ اجتماعی بیکاری، بحران هویت، بحران اقتصادی، بحران خانوادگی، تجربه شرم و ناراحتی روانی و … . این ابعاد و پیامدها در نهایت تحت مفهوم داغ ننگ اجتماعی بیکاری دستهبندی میشوند که جنبههای مختلفی از تجربه طرد، شکست شخصی و ناتوانی در کسب موفقیت را در بر میگیرد.
در ادامه بخشهایی از این پژوهش را میخوانید:
نگاهی به اوضاع و احوال مشارکتکنندگان در پژوهش
پژوهشگران برای جمعآوری دادهها در نقشهای مختلف به میدان تحقیق وارد شدهاند و از روش نمونهگیری هدفمند و نظری استفاده کردهاند. جدول ذیل دربردارنده شرحی از مشخصات جمعیت مشارکتکننده در این پژوهش است:
بیکاری تنها ماهیت اقتصادی ندارد
کارگرانی که مدت زیادی در یک کارگاه کار میکنند و تمام توان و خلاقیت خود را صرف پیشرفت و موفقیت کارگاه میکنند، با از دست دادن کار، این حس را تجربه میکنند که در حق آنها بی انصافی شده و گویی خانه و خانواده خود را از دست دادهاند.
بررسی روایتهای مصاحبهشدگان نشان میدهد که بیکاری تنها ماهیت اقتصادی ندارد بلکه داشتن شغل و موقعیت شغلی پایدار نیز به هویت متمایزی منجر میشود. بنابراین، از دست دادن درآمد به دلیل بیکاری نه تنها تأثیر اقتصادی بر فرد و خانواده او دارد، بلکه از دست دادن شغل باعث ایجاد داغ ننگ اجتماعی نیز میشود. افراد دوست ندارند به دیگران بگویند که شغل خود را از دست دادهاند و در تجربه اشتغال خود ناکام بودهاند.
در جوامع مدرن، نهادهای مختلفی با هدف برعهده گرفتن مسئولیتهای گوناگون در عرصههای مختلف اجتماعی تشکیل شدهاند. تشکیل این نهادها با هدف کاهش مسئولیتهای واگذارشده به افراد و تقسیم وظایف است تا هم آسایش و آرامش بیشتری برای افراد فراهم کنند و هم با داشتن نگاه تخصصی، گامی بزرگ در جهت حل مشکلات اجتماعی بردارند.
ایجاد اشتغال و برنامهریزی برای داشتن اقتصادی پویا نیز از مسئولیتهایی است که در سالیان متمادی به نهادهای مربوطه واگذار شده است. با این حال، پیدا کردن کار و داشتن موقعیت شغلی مناسب همچنان به تواناییهای فردی گره خورده است. این میتواند در صورت تجربه بیکاری، نگاه اطرافیان و جامعه را به سوی فرد بیکار جلب کند. با مقصر دانستن فرد بیکار برای عدم انتخاب صحیح و انجام اقدام مناسب به موقعیت و مقصر دانستن وی برای عدم تابآوری و پذیرش شرایط حاکم، دیگران نگاه خود را بر آنها متمرکز میکنند و این منجر به تشدید داغ ننگ اجتماعی ناشی از بیکاری میشود.
بنابراین، هنگامی که جامعه مسئولیت بیکاری را از دوش دولتها و سیاستهایی که چنین پیامدهایی دارند، بردارد و مسئولیت بیکاری را بر دوش فرد، عملکرد ضعیف و ناتوانی او یا انتخابهای ناصحیح در موقعیتهای حساس قرار دهد، فرد داغ ننگ اجتماعی بیکاری را بیشتر تجربه خواهد کرد و در نتیجه چنین تجربهای، آسیب بیشتری به او وارد میشود.
بیکاری و ۶ پیامد گریزناپذیر آن
تجربه بیپولی و تنگنای اقتصادی، عدم توان پرداخت اجاره منزل و تجربه آوارگی، ناتوانی در پرداخت هزینه دارو و درمان، نداشتن توان مالی برای پرداخت اقساط و بدهیهای جاری زندگی، اجبار به فروش خانه و از دست دادن سرمایه اقتصادی همگی نشانههای ورود به بحران اقتصادی است که کارگر با از دست دادن کار، آن را تجربه میکند.
یافتههای این پژوهش بر ۶ محور ننگ اجتماعی بیکاری، بحران هویت، بحران اقتصادی، بحران خانوادگی، تجربه شرمساری و روان رنجوری تاکید دارد. در اقتصاد جهانی شده امروزی اختلال در زندگی حرفهای افراد بسیار معمول است. با وجود این، رایج بودن بیکاری همچنان یک تجربه منفی برای اکثر مردم است که افزون بر هزینههای اقتصادی و اجتماعی، بیکاری اثرات منفی بر سلامت افراد نیز دارد.
۱- ننگ اجتماعی بیکاری
واکاوی روایت کارگران از بیکاری، مواردی همچون ننگ از دست دادن موقعیت کاری، اجبار به انجام کارهای کم منزلت در پی بیکار شدن، پنهان کردن از دست دادن کار از همسر و فرزندان، مخفی کردن بیکارشدن از خانواده و دوستان و سرزنش دیگران، از مصاحبهها استخراج شده است. افراد در گام اول تلاش میکنند بیکاری خود را از همسر و فرزند خود نیز پنهان کنند. دیگر علت پنهان کردن بیکاری از خانواده و اطرافیان، ترس از قضاوت شدن است.
داغ ننگ بیکاری برای مردان به مراتب بیشتر از زنان است. تجربه کارگران مرد در زمینه بیکاری و از دست دادن شغل تا جایی دردناک و غیرقابل تحمل است که کارگر تمنای بازگشت به کار را دارد. در مواردی نیز همسر کارگر با کارفرما تماس گرفته و از او خواهش کرده است که به شوهرش اجازه دهد به محیط کار بازگردد.
۲- بحران هویت
اشتغال تنها برای افراد منجر به ایجاد پایگاه اقتصادی نمیشود، بلکه افراد با توجه به جایگاه شغلی خود هویت مییابند. بر این اساس، یکی از کارکردهای اشتغال برای افراد، هویتیابی است. اینکه افراد خود را به عنوان معلم، تراشکار، مشاور، کارگر و … تعریف میکنند، نشاندهنده این است که افراد به تبع شغلی که در آن فعالیت دارند و به تبع محل درآمد خود هویت مییابند. شغل و جایگاه شغلی قضاوت دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد و از جمله عناصر مهم و مؤثری است که ما به مدد آن خود را به دیگران معرفی میکنیم. بر این اساس، افرادی که کار خود را از دست میدهند یا جایگاه شغلی بهتری را قبلا تجربه کردهاند و اکنون جایگاه شغلی آنان تنزل یافته است، بحران هویت را تجربه میکنند. افراد معمولا دوست ندارند بگویند بیکار هستند یا دوست ندارند بگویند در شغلی کم منزلت مشغول به کار هستند و تمام اینها نمایانگر نقش شغل و جایگاه شغلی در هویتیابی افراد است.
کارگرانی که مدت زیادی در یک کارگاه کار میکنند و تمام توان و خلاقیت خود را صرف پیشرفت و موفقیت کارگاه میکنند، با از دست دادن کار این حس را تجربه میکنند که در حق آنها بی انصافی شده و گویی خانه و خانواده خود را از دست دادهاند. تلقی محیط کار به عنوان خانه و خانواده، به نوعی کسب هویت از محیط کار است. خانواده جایی است که هویت فرد در ابتدا در آنجا شکل میگیرد. تلقی محیط کار بهعنوان خانواده، علاوه بر اینکه حس تعلق و دلبستگی کارگر را نسبت به محیط کار یادآور میشود، نشانگر فرایند هویتیابی کارگر از محیط کار نیز است.
۳- بحران اقتصادی
تجربه بیپولی و تنگنای اقتصادی، عدم توان پرداخت اجاره منزل و تجربه آوارگی، عدم توان پرداخت هزینه دارو و درمان، عدم توان مالی برای پرداخت اقساط و بدهیهای جاری زندگی، اجبار به فروش خانه و از دست دادن سرمایه اقتصادی همگی نشانههای ورود به بحران اقتصادی است که کارگر با از دست دادن کار آن را تجربه میکند.
در مواردی این کارگران تجربه آوارگی را گزارش دادهاند. عدم توان پرداخت اجاره خانه، افزایش اجاره خانه در سال جدید و … منجر به آوارگی کارگران و تجربه بیخانه و کاشانه بودن شده است. درگیری در چنین بحرانی، تجربه بیکاری را سختتر و دردآورتر میکند و به افزایش بحرانها نیز دامن میزند. مردانی که از کار بیکار شدهاند، بیشتر از زنان بحران اقتصادی را تجربه میکنند. در مصاحبهها، زمانی که مردان درباره این تجربیات صحبت میکردند، اشک میریختند که این نشان دهنده شدت سخت و دردآور بودن بحران اقتصادی و تنگناهای آن برای مردان است.
۴- بحران خانوادگی
تجربه بیکاری، افراد را دچار بحران خانوادگی نیز میکند و روابط فرد با همسر و فرزندان را تحت تأثیر قرار میدهد. بعد از تجربه بیکاری، تابآوری کارگران در خانه کاهش مییابد و به وضعیتی پُرتنش تبدیل میشود که هر لحظه پتانسیل آشوب را با خود به همراه دارد. شدت گرفتن اختلافات خانوادگی به تبع بیکاری مردان، بیشتر از بیکاری زنان است. این میتواند به این دلیل باشد که هنوز الگوی سنتی زن خانهدار و مرد نانآور در میان جامعه اعتبار دارد.
بر این اساس، بیکاری مردان به اختلافات خانوادگی دامن میزند. کارگران مرد پس از بیکار شدن تجربیاتی از جمله همسر خوب نبودن، کاهش منزلت شخصی در برابر همسر، اختلاف خانوادگی و جدایی، رها کردن زندگی از سوی همسر ، افزایش درگیری و دعوا در بین اعضای خانواده، عدم تمایل به حضور مرد در خانه، درگیری به دلیل حضور مرد در خانه، حضور در خانه و افزایش تنشها را روایت کردهاند.
بیکاری، مردان را بیشتر از زنان درگیر اختلافات خانوادگی میکند. وقتی زن بیکار میشود و به خانه بازمیگردد، کمتر در معرض شماتت از جانب همسر و فرزندش قرار میگیرد و بیکاری برای زن همراه با بیاعتباری در خانه نیست. شاید چون وظایف خانهداری در الگوی سنتی تقسیم کار بر عهده زنان گذاشته شده است، حضور مجدد زن در خانه به نوعی زنده شدن دوباره الگوی سنی زن خانهدار در خانواده باشد. به دلیل اینکه این حضور بسیاری از نیازهای افراد خانواده را رفع میکند منجر به پُررنگ شدن اختلافات نمیشود. در حالی که برای مردان اینگونه نیست و با بیکار شدن مردان، اختلافات خانوادگی شدت میگیرد.
۵- تجربه شرمساری
بیکاری با خود تجربه شرمساری را به همراه دارد. کارگران زمانی که از کار بیکار میشوند، دچار شرمندگی در برابر خانواده خود میشوند. تجربه شرمساری فشار روانی زیادی را برای کارگر به همراه دارد. داغ ننگ بیکاری را تقویت میکند و حسی از پشیمانی از عدم تابآوری شرایط سخت کار را در کارگر به وجود میآورد. تجربه شرمساری شامل تجربههایی از جمله شرم از حضور در خانه، شرم از قضاوت شدن، شرمندگی در برابر خانواده، احساس سرخوردگی و کم آوردن، شرم از عدم امکان تأمین مخارج زندگی و پشیمانی از عدم تاب آوری است. کارگران از این که ساعات زیادی را مجبور هستند در خانه سپری کنند شرمنده هستند. این که میبایست صبحها حتما در خانه باشند و ماموران بیمه بیکاری هر لحظه امکان دارد به منزل کارگر سرکشی کنند و عدم حضور کارگر میتواند منجر به قطع مقرری بیمه بیکاری شود، برای کارگر عذاب آور است.
زمانی که فشارها زیاد میشود و شرمندگی از عدم امکان تامین نیازها با تجربه حس بیلیاقتی و بیعرضگی و تجربه انواع بحرانها و اختلافات خانوادگی همراه میشود، کارگر احساس پشیمانی از عدم تابآوری را نیز تجربه میکند و همان شغل با حداقل حقوق و شرایط سخت را آرزو میکند.
۶- روانرنجوری
از دست دادن شغل و محل کسب درآمد، میتواند سلامتی فرد و خانواده وی را تحت تأثیر قرار دهد. زمانی که فرد بیکار میشود، استرس و فشار روانی زیادی را تجربه میکند. چنین فشاری ناشی از انواع بحرانهای اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی است که فرد در حال تجربه آن است. در نتیجه کارگرانی که کار خود را از دست میدهند، دچار انواع آسیبهای جسمی و روانی میشوند. آنان در این برهه مواردی از جمله ترس، افسردگی، نگرانی، مراجعه به روانشناس، ابتلا به انواع بیماری از جمله ناراحتی اعصاب، مصرف دارو، بستری شدن در بیمارستان و فشار روانی ناشی از بیکاری را تجربه میکنند. کارگرانی که وقت زیادی را صرف محل کار خود و ارتقا و پیشرفت آنجا کردهاند، با از دست دادن کار و تجربه اخراج شدن، احساسی نظیر مورد سوءاستفاده قرار گرفتن، بیانصافی و قدردان نبودن را تجربه کردهاند.
علیرغم اینکه بیکاری هم برای زنان و هم برای مردان همراه با آسیبهای جسمی و روانی زیادی است، اما مردان موارد شدیدتری از آسیب جسمی را روایت کردهاند. شدت آسیب روانی در یکی از مصاحبهشوندگان چنان زیاد بوده که در بیمارستان روانی بستری شده و مجبور به مصرف داروهای اعصاب شده است. حمایت همسر و فرزندان در کاهش رنج بیکاری تأثیر بسزایی دارد و میتواند از فروپاشی فرد و بنیان خانواده جلوگیری کند. اما لازم است به این بپردازیم که با بیکارشدن مردان، همسرانشان نیز دچار انواع بیماریهای جسمی میشوند. به عبارت دیگر، با بیکاری مردان، توان مقابلهای زنان با مشکلات ناشی از بیکاری نیز کاهش مییابد. این امر موید مطالب پیش گفته است که بیکاری مردان خانواده و زندگی شخصی را بیشتر دچار بحران میکند.
جمعبندی و نتیجهگیری
با بیکار شدن مردان، همسرانشان نیز دچار انواع بیماریهای جسمی میشوند. به عبارت دیگر، با بیکاری مردان، توان مقابله زنان با مشکلات ناشی از بیکاری نیز کاهش مییابد.
در اقتصاد جهانی شده امروزی، اختلال در زندگی حرفهای افراد بسیار معمول است. با وجود این رایج بودن، بیکاری همچنان یک تجربه منفی برای اکثر مردم است. افزون بر هزینههای اقتصادی و اجتماعی، بیکاری اثرات منفی بر سلامت افراد نیز دارد. تحقیقات متعددی نشان دادهاند که افراد بیکار مشکلات بیشتری در سلامت جسمانی، رضایت کمتر از زندگی و علائم بیشتری از افسردگی گزارش کردهاند. تحقیق حاضر به تجربه از دست دادن شغل و آسیبهای ناشی از آن پرداخته و به این نتیجه رسیده که تجربه بیکاری، آسیبهای متعددی برای کارگران به همراه دارد.
این مساله زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که متوجه شویم کسب درآمد و تجربه اشتغال تنها یک موضوع اقتصادی نیست و طیف وسیعی از روابط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را نیز دربرمیگیرد. از دست دادن درآمد با از دست دادن موقعیت، هویت و مواجهه با انواع بحرانهای خانوادگی و اجتماعی همراه است. افراد بدون شغل اغلب مورد تحقیر قرار میگیرند و تواناییها و انگیزههای آنها به وضوح زیر سوال میرود. به این ترتیب، بیکاری و از دست دادن شغل میتواند تمام ابعاد زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد. تجربه بیکاری فرد را وارد عرصهای جدید میکند که به ناچار درگیر انواع بحرانها میشود و هر لحظه خود را در معرض قضاوت دیگران مییابد. بررسی روایتهای مصاحبهشوندگان نشان داد که بیکاری تنها ابعاد اقتصادی ندارد، بلکه داشتن شغل و جایگاه شغلی مستحکم به ایجاد هویت متمایز نیز منجر میشود.
بنابراین، از دست دادن درآمد ناشی از بیکاری، نه تنها ضربه اقتصادی به فرد و خانواده او وارد میکند بلکه به ننگ اجتماعی نیز منجر میشود. افراد نمیخواهند به دیگران بگویند که کار خود را از دست دادهاند و در تجربه اشتغالشان ناکام شدهاند. ننگ اجتماعی بیکاری، بحران هویت، بحران اقتصادی، بحران خانوادگی، تجربه شرمساری و روانرنجوری، ابعاد مختلف تجربه افراد از بیکاری است که در نهایت در مقولۀ شرم اجتماعی بیکاری صورتبندی میشود.
همچنین یافتههای پژوهش بیانگر آن بود که بیکاری و ننگ ناشی از آن، روابط فردی و خانوادگی را با چالشهای گوناگون مواجه میکند. تجربه شرم اجتماعی بیکاری برای مردان نسبت به زنان شدیدتر گزارش شده است. روایتها نشان داد که بیکاری مردان بیشتر از زنان به شدت گرفتن اختلافات خانوادگی منجر میشود. این در حالی است که زنان معمولا پس از بیکاری، تجربه شدید و قابل توجهی از شکلگیری اختلافات خانوادگی روایت نکردهاند. دلیل این امر میتواند این باشد که هنوز الگوی سنتی زن خانهدار و مرد نانآور در جامعه معتبر است.